اقتصاد بهداشت

 

دكتر ابوالقا سم پوررضا

مقدمه

اقتصاد، مطالعه نحوه انتخاب و بكار گيري كمياب مولد براي توليد كالا و خدمات و توزيع آن ها در جمع افراد و گروه هاي مختلف جامعه است Wavd etur. 1989.P.4) . اقتصاد را علم مبارزه با فقر، علم قوانين حاكم بر ثروت و نشان دهنده شيوه هاي تشكيل و توزيع و مصرف آن، علم مطالعه در بهزيستي انسان و علم استفاده از منابع كمياب نيز تعريف كرده اند (به كتاب هاي اقتصاد خرد آقاي دكتر باقر قديري و اقتصاد كلان و خُرد آقاي دكتر محمود منتظر ظهور مراجعه شود). به نظر بعضي ها (مخصوصا كنيز و طرفداران وي) علم اقتصاد يك روش صحيح تفكر و ناظر به هدف است كه فرد را در دستيابي به هدف، راهنمايي مي‌كند. در هر حال عناصر اصلي علم اقتصاد توليد، توزيع، منابع و تكنيك (روش) مي‌باشد. بطور خلاصه مي‌توان گفت كه علم اقتصاد  علم رفتار كالا و خدمات است. همه عناصر اصلي اقتصاد به نحوي در كالا گرد مي‌آيند و فرايند شكل گيري كالا، توزيع و مصرف آن، جملگي مباحثي از علم اقتصاد را به خود اختصاص مي‌دهند.

كالا واحد تحليل جامعه سرمايه داري بويژه از نقطه نظر ماركس و ماركسيست هاي كلاسيك است. كالا توليدي است براي مبادله و فروش. كالا نماد جامعه سرمايه داري است و صرفاً اشياء و مواد بي جان و مصنوعات را شامل نمي‌شود. توليدات انساني در قالب كالا و براي فروش در مرحله اي خاص از تحوّل حيات اجتماعي او شكل مي‌گيرد و علم اقتصاد به عنوان شاخه اي از علوم اجتماعي و انساني كه به مطالعه آن مي‌پردازد، متعاقب آن سامان يافته و سيستماتيزه مي‌شود.

انقلاب صنعتي قرن 18 بزرگترين نقطه عطف تاريخ حيات بشر است. اين انقلاب در عرصه هاي مختلف از باروري و مرگ و مير گرفته تا مهاجرت و شهرنشيني و ساختار خانواده و حكومت و روابط نسل ها و طبقات اجتماعي تاثير چشمگير و شگرفي داشته است. اين انقلاب سرآغاز گسترش توليد ماشيني (انبوه)، پيدايش بازار و كالا، و ظهور علم اقتصاد بوده است، اين انقلاب به شكل گيري يك جهان واحد و رشد روابط بين المللي و تاثيرگذاري همه حركت هاي اجتماعي تاريخي، فني و تكنولوژيك بر يكديگر كمك شاياني نموده است. مساله اقتصاد و بهداشت نيز به عنوان پديده هاي جمعي و سرنوشت ساز، دقيقا پس از گسترش دستاورد هاي اين انقلاب در عرصه هاي مختلف، مورد توجه قرار گرفتند.

بازار كالا ـ بازار بهداشت : تفاوت ها

اقتصاد بهداشت به عنوان يك عرصه مطالعات بينابيني (Interdisciplinary) در چند دهه اخير مورد توجه علماي اقتصاد، بهداشت، و سياست گذاران و برنامه ريزان قرار گرفته است. اقتصاد بهداشت يا مراقبت هاي بهداشتي، بكارگيري و استفاده از ابزار و مفاهيم اقتصادي در مسايل مرتبط با بهداشت و مراقبت هاي بهداشتي است. اقتصاددانان به دلايل مختلفي به عرصه مراقبت هاي بهداشتي توجه دارند. اوّل اينكه منابع براي مراقبت هاي بهداشتي محدود است و همانند موارد ديگر، تقاضا براي خدمات بهداشتي از عرضه آن ها بيشتر است. ديگر اين كه محدوديت و كميابي به آساني و با افزايش هزينه هاي بهداشتي از ميان نمي‌رود زيرا اهميت هزينه هاي فرصت ناديده گرفته مي‌شود. براي افزايش اعتبارات بخش بهداشت لازم است كه اعتبارات مثلا آموزش، راه و ترابري، دفاع و . . . كاهش يابد. در بسياري از شرايط، معيار ما براي تخصيص كالا و خدمات در بخش بهداشت، نه ميل و اشتياق (Willingness) يا توانمندي پرداخت (Ability to pay)، بلكه نياز (Need) مي‌باشد. لذا ما به مجموعه هايي از تكنيك هاي اقتصادي براي تحليل و ارزيابي بازار مراقبت هاي بهداشتي نيازمنديم.

نهايتا يك رابطه دو سويه بين وضعيت سلامت فرد با فعاليت اقتصادي او وجود دارد. افراد سالم تر بهره وري بيشتري دارند و يك اقتصاد مولّد، توانايي بيشتري براي خريد مراقبت هاي بهداشتي بيشتر دارد.

سلامت كامل، يك پديده آرماني و غيرقابل خريد است اما مراقبت هاي بهداشتي را مي‌توان خريداري نمود. مصرف خدمات بهداشتي از يك ويژگي كه اقتصاد دانان به آن نامطلوب است يا بيفايدگي (Disutility) مي‌گويند برخوردار است. به اين معني كه مصرف خدمات بهداشتي في نفسه ناخوشايند است. از طرف ديگر مصرف كالاهاي ديگر مانند ميوه تازه از مطلوبيت (Utility) برخوردار است. مصرف ميوه تازه تشنگي يا گرسنگي را تخفيف مي‌دهد و ممكن است خاطراتي را از سفر هاي دور و دراز نيز تداعي نمايد. يك نكته بسيار مهم اين است كه مصرف يك انتخاب آزاد و رضايت بخش است.

در بسياري از موارد، مصرف مراقبت هاي بهداشتي يك انتخاب آزاد نيست (بجز در موارد پيشگيري) و في نفسه خوشايند و رضايت بخش نيز نمي‌باشد(Clinton and Scheiwe, 1995)  تفاوت هاي ديگري نيز بين كالا ها و خدمات بهداشتي و ديگر كالاها و خدمات وجود دارد كه اقتصاد بهداشت به آنها مي‌پردازد. اين تفاوت ها به اختصار عبارتند از :

·        ضعف آگاهي مشتري از خدمات بهداشتي درماني

·        فقدان يا ضعف كشش تقاضا براي خدمات درماني

·        برخورداري بيماري و سلامت از عوارض خارجي (Externalities) 

·        امكان ايجاد تقاضا توسط عرضه كننده خدمات بهداشتي درماني

·        تصميم گيري عرضه كننده در رابطه با نوع و حجم خدمات قابل ارائه به مشتري (بيمار)

·        سلامت و بهداشت به عنوان يك نياز اساسي و حق انساني

·        ضعف مصرف كنندگان (بيماران) خدمات بهداشتي درماني در ارزيابي آنها

·        عدم قاطعيت و اطمينان از وقوع بيماري و . . .

همه اين عوامل دست در دست يكديگر شرايطي را فراهم مي‌كنند كه به بيان اقتصادي به آن نارسايي بازار يا  (market failure) گفته مي‌شود. بازار خدمات بهداشتي از اين ويژگي برخوردار است و همانند بازار كالا و ديگر خدمات، عمل نمي‌كند و سلطه مشتري در آن وجود ندارد.

نارسايي بازار زماني رخ مي‌دهد كه نيرو هاي بازار مانع از شكل گيري تخصيص بهينه مي‌شوند. عوامل عمده اين نارسايي كنترل قيمت وحجم توليد، اطلاعات ناقص، و خدمات بيشتر توليد كنندگان و ارائه كنندگان كالا ها و خدمات در مقايسه با مصرف كنندگان (مثلا در حالت انحصار) مي‌باشد. همه اين موانع به نوعي در بازار خدمات و مراقبت هاي بهداشتي وجود دارند.

عرصه هاي مورد تاكيد در اقتصاد و بهداشت

اقتصاد و بهداشت هر دو به گونه هاي وسيع و جامع، رفتار هاي ما را تحت تاثير قرار مي‌دهند. به عبارت بهتر هر رفتار و كنش يا واكنشي كه از انسان سر مي‌زند با صفات اقتصادي و بهداشتي يا غير اقتصادي و غير بهداشتي قابل توصيف است. اين ويژگي سلطه مشترك آن ها را در حوزه هاي مختلف رفتار فردي و جمعي تبيين مي‌كند. اين دو از يك ويژگي مشترك ديگر نيز برخوردارند كه از آن به عنوان "پيشگيري" ياد مي‌كنيم. در معنايي محدودتر بهداشت پيشگيري از بيماري و اقتصاد، پيشگيري از اتلاف منابع، تعريف مي‌شود. با اين اوصاف در اقتصاد بهداشت عرصه هاي زير مورد بحث قرار مي‌گيرند :

·        ابعاد اقتصادي خدمات بهداشتي

·        تفاوت هاي بازار خدمات بهداشتي با بازار كالا

·        تحليل هزينه ها و طبقه بندي آن ها

·        تخصيص هزينه در مراكز فعاليت

·        سياستگذاري و برنامه ريزي براي واحدهاي بهداشتي درماني

·        ارزشيابي واحدها و خدمات درماني و بهداشتي

·        برابري و كيفيت در عرصه خدمات بهداشتي درماني

·        شيوه هاي پرداخت حقوق و دستمزد

·        قيمت گذاري و تعرفه خدمات بهداشتي درماني

·        نقش دولت در ساختار خدمات بهداشتي درماني

·        توسعه اقتصادي، توسعه بهداشتي

·        بيمه و اشكال متعدد و متنوع آن

·        اقتصاد عفونت بيمارستاني

·        ارزيابي اقتصادي پروژه هاي بهداشتي درماني

·        و . . . (رجوع شود به كتاب هاي Folland ، Feldstein ، (Witter

در حقيقت اقتصاد بهداشت بيش از آنكه به عنوان يك بحث و يا موضوع مطرح شود، به عنوان يك رويكرد مطرح است و لذا هر عرصه اي از خدمات بهداشتي درماني را در چارچوب مفاهيم و اصول اقتصادي مي‌تواند تحت پوشش قرار دهد.

اقتصاد و سياستگذاري در بهداشت

چنانچه موضوع اقتصاد بهداشت را به دو عرصه وسيع بهداشت و درمان تقسيم كنيم، براي سياستگذاري دقيق تر و كارآمدتر بايد به تفاوت هاي اين دو عرصه توجه داشته باشيم. البته اين نكته را بايد همواره به خاطر داشته باشيم كه تفكيك بهداشت از درمان يك امر واقعي و عيني نيست و صرفا به جهت مطالعه دقيق تر پديده ها و مسايل مرتبط، اين جداسازي صورت مي‌گيرد. به عبارت بهتر محدوديت منابع در همه عرصه ها و بالاخص در عرصه بهداشت و درمان ما را ناچار از انتخاب و سرمايه گذاري در عرصه هاي بخصوصي مي‌نمايد كه چنانچه با مطالعه و درايت كافي صورت گيرد مي‌تواند بهره وري قابل ملاحظه اي داشته باشد. در اين رابطه چند سوال استراتژيك مطرح است كه عمدتا ناظر به سياستگذاري و تعيين اولويت هاست. در تخصيص مبلغ مشخصي از اعتبارات يا سهم مشخصي از توليد ناخالص ملّي، فعاليت هاي كدام عرصه (بهداشت يا درمان) براي ما مهم‌تر است ؟ بهداشت معمولا با پيشگيري از بروز بيماري ها، با تكنولوژي ساده و ارزان، با دولتي و جمعي بودن آن، و با تاثيرات آن در درازمدت تعريف مي‌شود در حالي كه درمان با متوقف نمودن پيشرفت بيماري، با تكنولوژي گران و پيچيده، با (معمولا) خصوصي و فردي  بودن آن و تاثيرات بلافصل مشخص و معيّن مي‌شود.

تكيه بر استفاده از نيروي انساني يا تكنولوژي پيچيده و مبتني بر سرمايه سنگين نيز يكي ديگر از سوالات استراتژيك است. اين كه چه چيز (چه نوع خدمت يا خدمات) براي چه كساني (كدام گروه يا جمعيت) و با چه روشي و بوسيله چه كساني توليد شود سوالات عمده اي است كه به لحاظ اقتصادي، سياستگذاران بايد به آن ها توجه كنند (Normandic, 1997). بعد از مساله توليد، مساله برابري در دسترسي(Equity)  و اثر بخشي  (Effectiveness) مطرح است. با عنايت به اين كه برخورداري از سلامت يك حق انساني است و در عين حال مـنابع محـدود براي تامين سلامت همه افراد وجود دارد لذا عرصه اقتصاد بهداشت عرصه جدال يك ارزش انساني (Equity) و يك ارزش اقتصادي (Effectiveness) تلقي مي‌شود.

در بسياري از موارد صرف هزينه هاي كلان و سرمايه گذاري  بيشتر در عرصه خدمات بهداشتي درماني، به اشتباه به تامين برابري در دسترس تعبير مي‌شود. صرف هزينه هاي سنگين سرانه براي خدمات بهداشتي هميشه به معني بالا بودن ميزان بازده و اثر بخشي برنامه نمي‌باشد. ايالات متحده بالاترين سرانه بهداشتي در دنيا را به خود اختصاص مي‌دهد اما در مقايسه با ديگر كشور هاي پيشرفته (OECD)، از شاخص هاي بهداشتي چندان مطلوبي برخوردار نيست و امارات عربي متحده با درآمد سرانه اي حدود 40 برابر در آمد سرانه سريلانكا، از اميد به زندگي يكساني با اين كشور برخوردار است (پازوكي، 1378)، برابري نيز صرفا با بيمه اجباري يا ساخت بيمارستان هاي مدرن و مجهز متجلّي نمي‌شود. بلكه در تخصيص منابع براساس نياز، در توليد و توزيع خدمات بر اساس يافته هاي اپيدميولوژيك و كيفيت نسبتا يكسان خدمات در مناطق مختلف تعريف مي‌شود (Witter, 2000).

رويكرد هاي نوين و فرايند هاي تغيير

جدال بين اين دو عرصه ـ برابري و اثربخشي ـ در ميداني صورت مي‌گيرد كه به آن "كيفيت" گفته مي‌شود. كيفيت به عبارتي هم ناظر به هزينه (كاهش هزينه) و هم ناظر به اثر بخشي است. اين هر دو مقوله و يا بهتر بگوييم هر سه مقوله (كيفيت، هزينه، اثر بخشي)، به گونه بسيار در هم تنيده اي با مساله مديريت ارتباط دارند. مديريت كيفيت، مديريت هزينه (مالي)، مديريت اثر بخش / اثر بخشي، هر كدام جايگاهي ويژه در عرصه خدمات بهداشتي درماني دارند. كيفيت بويژه در قالب مفاهيم كيفيت زندگي (Quality of life) سال هاي زندگي تعديل شده بـا كيفيت (Quality Adjusted Life years = QALYs) سال هاي زندگي تعديل شده با ناتواني (Disability Adjusted Life Years = DALYs)  و . . . به ابزاري اساسي و مورد توجه در ارزيابي خدمات بهداشتي درماني در سطح فردي و جمعي تبديل شده است. نظام هاي باثبات و معتبر بهداشتي نظير NHS انگليس شاخص هايي را براي تامين كيفيت در خدمات بهداشتي تعريف و به اجرا در آورده اند كه عمدتا در سطح كلان سياستگذاري و مديريتي ناظر به موضوع است. كيفيت تنها به يك مرحله يا يك بعد از ساختار و فرايند ارائه خدمات محدود نمي‌شود. در هر لحظه و هر عرصه اي مي‌توان آن را طرح، پيگيري و محقق نمود. توجه به كيفيت از انتخاب دروندادهاي سيستم يا (Inputs) تا فرايند ارائه خدمات و ارزيابي نتايج به عنوان يك مساله اقتصادي، مديريتي و بهره وري امروزه بسيار مورد تاكيد است. مديريت كيفيت (Quality Management)، ارتقاء كيفيت مداوم (Continuous Quality Improvement = CQI) مديريت كيفيت جامع  Total Quality Management) ، و عناوين و عرصه هايي نظير اين ها، اقتصاد و مديريت و خدمات بهداشتي درماني را در كنار هم و با هم مورد تحليل قرار مي‌دهند. آنچه در تامين كيفيت بايد مورد توجه اكيد قرار گيرد، وجود معيار ها و شاخص هاي راهنماي عمل و همچنين شاخص هاي سنجش و ارزيابي آن است (Leathard, A. 2001).

توجه به كيفيت به عنوان يك ابزار اقتصادي مي‌تواند عكس العملي سنجيده در برابر تورّم و رشد افسار گسيخته قيمت ها بويژه در رابطه با خدمات بهداشتي درماني تلقي شود. برابر مطالعات انجام شده شتاب تورّم در خدمات بهداشتي درماني به مراتب بيشتر از ديگر عرصه هاي فعاليت است             (Buividas, J., 1992)، و اين امر نيز شايد به عنوان يكي از تفاوت هاي بازار بهداشت با بازار كالا تلقي شود.

دخالت دولت در كنترل بازار در حال حاضر طرفداران زيادي ندارد. اقتصادهاي كنترل شده از سوي حكومت، امروزه به تاريخ پيوسته اند و خصوصي سازي به عنوان گامي براي يكپارچه شدن نظام هاي اقتصادي دنيا روند روبه رشدي به خود گرفته است. اما عليرغم اين در عرصه بهداشت و درمان دخالت دولت، كمك دولت و نظارت دولت در همه كشور ها امري پذيرفته شده است. تقريبا همه دولت ها در سرمايه گذاري و تامين يارانه براي بخش بهداشت مسئوليت دارند، زيرا بهداشت و درمان، بالاخص بهداشت، ماهيتا كالايي عمومي شناخته مي‌شود كه بخش خصوصي رغبت چنداني براي سرمايه گذاري در آن ندارد.

پيچيده بودن عرصه خدمات بهداشتي درماني، بالا بودن هزينه ها ورشد قيمت ها در آن، تقاضاي روزافزون براي برخورداري از بهداشت و سلامت، محدوديت منابع مالي و نيروي انساني، بال ابردن بهره وري و بكارگيري شيوه هاي كنترل و مهار هزينه ها را در اين عرصه بيش از پيش حياتي نموده است. در حقيقت در واكنش براي شرايط و مقتضيات بود كه دگرگوني ساختاري در ارائه مراقبت هاي بهداشتي در كشور هاي پيشرفته به وقوع پيوست و سازمان هاي متعددي با نقش هاي متفاوت درمانگري، واسطه گري و بيمه گري فرصت ظهور و بروز يافتند. اين سازمان ها كه از آن ها تحت عنوان Managed Care Organizations يا سازمان هاي مراقبت كنترل شده ياد مي‌شود (Folland, Goodman, and Stano, 2001) داراي سه بعد مهم مديريتي، اقتصادي، و بهداشتي درماني‌اند. اين سازمان ها مديريت و هدايت :

ـ هزينه كردن منابع محدود مالي

ـ توسط گروهي از ارائه كنندگان خدمات بهداشتي

ـ براي گروه يا گروه هاي مشخصي از افراد به عضويت در آمده

ـ جهت پيشگيري، درمان و بهبود بيماري و عوارض آن

ـ بر اساس استانداردهاي روشن و صريح مراقبت

ـ به شيوه اي موثر، كار آمد، اقتصادي

ـ در راستاي تامين سلامت فرد و جامعه

را به عهده دارند.

سازمان هاي حافظ سلامت (Health Maintenance Organizations = HMOs) ، ارائه كنندگان ترجيحي (Preferred Provider Organizations = PPOs) ، و . . . عمدتا در پاسخگويي به نيازهاي ياد شده و براساس معيار هاي بهره وري، كيفيت و كنترل هزينه ها سامان يافته اند (Buividas, 1992). شكل گيري سازمان هايي مشابه اين سازمان ها در كشور ما نيز آغاز شده است، مجتع هاي سلامت تاسيس شده در تبريز شباهت هاي زيادي به HMOs در آمريكا و ديگر كشور هاي صنعتي دارند. ارائه كنندگان ترجيحي نيز از سال ها قبل در كشور ما رايج بوده و بسياري از سازمان ها از آن ها خريد خدمت مي‌نمايند.

در هر حال دنياي متحوّل كنوني ثبات ساختاري و سازماني هر نظام و سيستمي را تحت تاثير قرار مي‌دهد. خدمات بهداشتي درماني نيز از اين امر مستثني نمي‌باشد و براي هماهنگي با تغييرات و تحوّلات ديگر عرصه ها، استفاده بهينه از منابع، تامين مديريت كيفيت و جلب رضايت مصرف كننده و ارائه كننده دچار تحولاتي شده است كه آگاهي از آن مي‌تواند در سياستگذاري كارآمد و اقتصادي، ما را ياري كند.

 اين تحوّلات با توجه به سه بُعد اقتصادي، مديريتي و بهداشتي درماني به طور خلاصه به شرح زير است :

1 ) تغيير در شيوه پرداخت : في فور سرويس به عنوان يك شيوه پرداخت حاكم بر بازار جاي خود را به پرداخت سرانه (Capitation) داده است

2 ) شيوه پرداخت گذشته نگر با شيوه پرداخت آينده نگر جايگزين شده است

3 ) تمركز و تاكيد بر فرد جاي خود را به توجه و تاكيد بر جمع داده است

4 ) استمرار و تداوم در ارائه و دريافت خدمات جايگزين درمان هاي مقطعي شده است

5 ) پيشگيري اولويت اوّل را در مقايسه با مداخله بخود اختصاص داده است

6 ) حفظ منابع بر ايجاد درآمد ترجيح داده مي‌شود

7 ) عمده فروشي جايگزين خرده فروشي مي‌شود

8 ) شيوه هاي غيرتهاجمي بر شيوه هاي تهاجمي برتر شمرده مي‌شود

9 ) وابستگي و كار گروهي بر خودمختاري فردي و تخصيصي غلبه مي‌كند

10 ) سرمايه گذاري براي حفظ منابع بر سرمايه گذاري براي ايجاد منابع (پول) ترجيح داده مي‌شود.

خلاصه 

         بطور خلاصه اقتصاد، ناظر به تخصيص منابع كمياب به شيوه اي است كه سود حاصله را به حداكثر برساند. در بسياري از موارد، نظام قيمت ها به عنوان يك مكانيسم تخصيص براي اطمينان از استفاده بهينه از منابع بكار گرفته مي‌شود. در تخصيص منابع خدمات بهداشتي درماني مكانيسم كنترل نشده قيمت براي تخصيص منابع، با توجه به اهميت برابري در اين عرصه، نامناسب به نظر مي‌رسد. لذا، تصميم در باره اين كه چه كساني بايد به منابع دسترسي داشته باشند، چه خدماتي بايد توليد شود و كجا بايد اين امر صورت گيرد، در عرصه بهداشت و درمان، پيچيدگي خاصي پيدا مي‌كند. در شرايط كنوني در كشور هاي با اقتصاد پيشرفته كنترل و نظارت دولت بر بخش بهداشت و حد متناسب آن در معرض بازنگري است. اين مساله با توجه به تحولات اخير و يك قطبي شدن دنيا و جهاني شدن پديده ها به نحوي نظام كشور هاي در حال توسعه را نيز تحت تاثير قرار داده و حركت هاي اصلاحي در جهت بالا بردن بهره وري و كارآيي و حاكميت ارزش هاي مديريت نوين، ازجمله كيفيت، رضايت مشتريان و ارائه كنندگان، خصوصي سازي و . . . را در پي داشته است.

 

مالاريا  (Malaria)

 

تعريف بيماري:

مالارياي انساني كه به نامهاي پالوديسم(Paludism) ، تب حارَه اي، تب نوبه، تب و لرز، تب متناوب و تب جنگل هم  ناميده  مي شود،  يك  بيماري  عفوني  خوني  است كه توسط  تك ياخته اي از جنس پلاسموديوم (Plasmodium)  ايجاد و توسط پشه هاي جنس آنوفل(Anopheles)   منتقل مي گردد.

علائم مالاريا  (Paroxysm) :

علامت متداول بيماري تب شديدي است كه همراه با ساير علائم مربوطه (لرز ، عرق)  براي مدت 5 تا 8 ساعت ادامه يافته و سپس هر 2 يا 3 روز يكبار باز مي گردد.  هر يك از اين حملات، نيروي بيمار را به شدت تحليل برده و باعث كاهش شديد فعاليت هاي  بيمار در طي دوران بيماري مي گردد. حملات اوليه مالارياي حاد حداقل 2 هفته يا بيشتر طول  مي كشد و در اثر ابتلاهاي مكرر و همراه با پيشرفت بيماري ، كم خوني و بزرگي طحال حادث شده كه در اكثر بيماران در طي يك يا دو هفته بعد از حمله اوليه مي توان آنرا لمس نمود. در صورتيكه عامل ابتلا انگل گونه فالسيپارم باشد مي تواند منجر به گلومرولونفريت ، افزايش شديد پارازيتمي، پديده جداسازي مويرگي (Sequestration)، گيجي ، تشنج ، كاهش فشارخون ، ادم ريوي، علائم گوارشي (مثل استفراغ ، دردهاي شكمي ، اسهال ، خونريزي روده اي) ، سندرم نفروتيك، كولاپس گردش خون، سيانوز و مرگ شود.

دوره نهفتگي بيماري(Incubation Period) بطور معمول از 9 تا 30 روز متفاوت است و ممكن است تا چندين ماه طول بكشد. گونه هاي پلاسموديوم ويواكس در مناطق معين جغرافيايي دوره نهفته طولاني و بيشتر از 10 ماه دارند.

1 يا 2 روز قبل از شروع علائم تعداد كمي انگل در گردش خون ظاهر مي شوند سپس با افزايش تعداد انگلها ، علائم مختلف شروع به تظاهر مي كنند كه عبارتند از سردرد ، خستگي ، دردهاي مبهم در عضلات و استخوانها و مفاصل ، احساس لرز و تب كه بدليل شبيه بودن علائم با بيماريهاي ويروسي مثل سرماخوردگي و آنفلوانزا(Influenza)   بخصوص در مناطق غير آندميك  تشخيص را بر مبناي اين بيماريها مي گذارند. در طي چند روز آينده وقتي كه تعداد انگلها در خون به حد كافي رسيد علائم مالاريا  بروز مي نمايد

ابتدا الگو هاي تب بصورت منظم  نيست ولي بعدا در صورتي كه  دوره هاي  شيزوگوني  همزمان شود رفته رفته اين الگو ها حالت منظمي را به خود مي گيرد كه به آنSynchronized   مي گويند. بطور كلي يك حملة مالاريا شامل مراحل زير است:

1-  مرحله سرما (Cold Stage ) :  ناگهاني شروع مي شود. بيمار شديداً احساس كسالت نموده، دچار سردرد و دردهاي استخواني شده و تمام بدن با سرماي شديد و غير قابل تحملي به مدت 1 ساعت شروع به لرز مي نمايد.

2- مرحله  گرما ( Hot Stage ) : با بالا رفتن دماي بدن به حدود 40  تا 41 درجه سانتيگراد لرز متوقف شده و تب شديدي بدن را فرا  مي گيرد كه مدت 1 تا 2 ساعت اين وضعيت ادامه دارد . دورة تب بر حسب گونه هاي مختلف پلاسموديوم  متفاوت و به صورت زير مي باشد.

-    تب 3 به 1 :  حملات تب يك روز درميان روي مي دهد. عامل آن پلاسموديوم اووال ، ويواكس و فالسيپارم  ميباشد.

-   تب 4 به 1 :  حملات تب دو روز درميان و توسط پلاسموديوم مالاريه ايجاد مي گردد.

3- مرحله تعريق ( Sweating Stage ) :  پس از گذشت 1 تا 2 ساعت از شروع تب ، بيمار شروع به عرق نمودن كرده كه در پايان اين مرحله و با گذشت 5 الي 8 ساعت از شروع تب ، درجه حرارت بدن به حد طبيعي باز مي گردد، بيمار خسته اما بدون علامت است و تا شروع مرحلة بعدي احساس آرامش مي كند.

 

روشهاي انتقال مالاريا :

شيوع و انتقال هر نوع مالاريا چه در مناطق اندميك و چه به صورت اپيدميك به عوامل بيشماري مثل نوع و سوش انگل ، ميزان ايمني انسانها ، عادات زيستي پشه ها ، عادات زيستي انسانها ، شرايط محيطي از قبيل درجه حرارت، رطوبت، ميزان بارندگي، نوع گياهان منطقه نوع و روشهاي مبارزه و . . .  بستگي دارد كه اين عوامل را ميتوان در ارتباط با سه عامل شخص سالم و آلوده بعنوان گيرنده و دهندة بيماري ، انگل پلاسموديوم بعنوان عامل ايجاد كنندة بيماري و پشه آنوفل بعنوان انتقال دهندة بيماري طبقه بندي نمود. بطور كلي انتقال مالاريا از طرق زير مي تواند صورت بگيرد:

·       انتقال طبيعي : انتقال از طريق نيش پشه آنوفل

·       انتقال اكتسبي : انتقال از طريق تلقيح

 

انتقال طبيعي مالاريا (انتقال از طريق نيش پشه آنوفل):

عمده ترين راه انتقال بيماري مالاريا  انتقال  از  طريق  نيش  پشه  آنوفل  ماده  مي باشد كه در سال 1897 توسط رونالد راس ثابت شد. اين پشه ها در اكثر كشورهاي مناطق معتدله و حاره و هر جا كه محل زيست مناسبي براي آنها فراهم شود وجود دارند.

نحوة انتقال به اين صورت مي باشد كـه پشه هاي ماده در طي خونخواري از شخص آلــوده، انگل را بلعيده و انگل در بدن پشه پس از طي دوره و زمان خاصي مجدداَ به فرم آلوده كننده درآمده و  همراه  با  محتويـات بزاق طــي خونخواري بعدي  بـه افراد  سالم جامعه منتقـل  مي گـردد و اين چرخه تا جايي  كه توسط عامل بخصوصي قطع نگردد ادامـه پيدا ميكند.

در اين چرخه براي آلوده شدن پشه ها، علاوه بر وجود  ناقل  مناسب وجود انسان مخزن ( (Human  reservoir داراي مقدار لازم گامتوسيت در خون وي ضروري مي باشد. بنابراين انسانهايي كه به تازگي آلوده شده اند نمي توانند بيماري مالاريا را انتقال دهند.

 

انتقال اكتسابي ( انتقال از طريق تلقيح ):

در صورتيكه مالاريا غير از انتقال توسط نيش پشه آنوفل از طُرق ديگر منتقل شود به اين نوع مالاريا،  مالارياي تلقيحي مي گويند. در سال  1884 انتقال مالاريا از طريق انتقال خون توسطGerhardet   ثابت گرديد. در سال 1911 اولين مورد مالارياي ناشي از انتقال خون در آمريكا بوسيله Woolsey مشاهده شد.

در مناطقي كه انتقال مالاريا بوسيله پشه آنوفل انجام مي گيرد اهميت انتقال مالاريا از ساير راهها تحت الشعاع موارد انتقال عادي آن قرار ميگيرد، ولي در مناطقي كه انتقال طبيعي مالاريا بوسيله پشه آنوفل قطع شده است ولي حاملان انگل وجود دارند در  صورتيكه عامل مالاريا پلاسموديوم فالسيپارم باشد و بموقع تشخيص داده و درمان نگردند، مي تواند به مرگ بيمار منجر شود.

مكانيزم عمل اين نوع انتقال به اين صورت است كه در افراد مبتلا به مالاريا در صورتيكه درمان كامل يا اساسي انجام نگرفته باشد پس از توسعه مصونيت نسبي (Premunition) ، تعداد انگل در خون به حداقل رسيده و مانع بروز علائم باليني مي شود و گاهي تعداد انگل در خون به حدي كم است كه در آزمايش ميكروسكپي معمولي نمونه خون نمي توان آنها را ديد ولي اگر خون اين افراد حامل انگل به افراد سالم از نظر بيماري تلقيح گردد، انگلهاي مرحله شيزوگوني خوني موجود  در  گلبول  قرمز شروع  به تكثير كرده و  در گيرنده خون   علائم مالاريا  ظاهر  مي گردد .

انواع پلاسموديوم هاي انساني در مالارياي ناشي از انتقال خون به ترتيب پلاسموديوم ويواكس، پلاسموديوم مالاريه ، پلاسموديوم فالسيپارم و پلاسموديوم اووال بوده اند كه در سالهاي اخير جاي خود را به پلاسموديوم مالاريه داده است، بنابراين در مالارياي ناشي از انتقال خون پلاسموديوم مالاريه نقش اصلي را دارد. مالارياي تلقيحي موارد زير را شامل مي گردد :

1.          انتقال از طريق انتقال خون

2.          انتقال از طريق پيوند اعضاء

3.          انتقال از طريق مالاريا تراپي

4.          انتقال از طريق هموتراپي

5.          انتقال از طريق مادر به جنين

6.          انتقال از طريق سرنگ آلوده

7.          انتقال بصورت تصادفي ( آلودگي شغلي

 

مجتمع پرورش ماهی سردآبی دیوزناو

 

 

تصوير

 

 

استان کردستان در سال هاي اخير در زمينه احداث مجتمع هاي پرورش ماهيان سردآبي رشد بسيار خوبي کرده است و اکنون چندين مجتمع پرورشي در اين استان فعال است روستاي ديوزناو يکي از روستاهاي سرسبز استان کردستان است اين روستا يکي از مراکز پرورش ماهي و شيلات در استان کردستان نيز است چشمه دائمي و فصلي از عمده استعدادهايي هستند که به عنوان   ظرفيت هاي توليد انواع گونه هاي با ارزش آبزيان در استان کردستان مورد نظر است .                                             

 مجتمع پرورش ماهيان سردآبي سيروان به عنوان يکي از بزرگترين مجتمع هاي کشوراست .  اين مجتمع در محدوده روستاي ديوزناو شهرستان سروآباد با ظرفيت توليد سالانه يک هزار و 500 تن ماهي قزل آلاي رنگين کمان احداث مي شود که شامل دو فاز است که فاز اول به ظرفيت 380 تن و 1200 تن است. اين طرح در هر ثانيه هشت مترمکعب آب نياز دارد که با اختلاط آب چشمه هاي موجود در محل رودخانه سيروان تامين مي گردد اشتغالزايي اين طرح را يک هزار و 125 نفر به طور مستقيم و غير مستقيم برآورد مي كنند . 38 مزرعه پرورشي 10 تني در فاز اول اين مجتمع تعبيه شده که هر مزرعه شامل شش باب استخر دو در 20 در جمع به مساحت 240 مترمربع و يک باب ساختمان مسکوني و سرايداري با زيربناي 140 مترمربع در دو طبقه است استان کردستان با ظرفيت زيادي که در حوزه آبخيز دارد بدون شک استعداد جذب سرمايه گذاري بيشتري را در فعاليت هاي بخش پرورش ماهي دارد که از يک سو هدايت علاقه مندان به سمت اين فعاليت و از سوي ديگر کمک دستگاههاي اجرايي مي تواند سبب رونق اين حوزه شود و در اقتصاد منطقه اثري مثبت داشته باشد.

 

 

سلاطين اورامان

 

 سران حکومتي اورامان ابتدا به عنوان ‹‹ امير›› و چون در دفاتر ديواني عصر صفويه راه يافتند با صفت ‹‹ بيگ ›› و در دوران سلطه سلطان مراد چهارم بر بغداد و نواحي شمال عراق کنوني از سوي پادشاهان صفويه با مشخصه ‹‹ سلطان ›› در مقابل پاشايان بابان وجاف ياد مي شدند و تا آخرين فرد حاکم از سلسله پدر نسبي که به طور موروثي بر اريکه قدرت تکيه مي دادند با همين عنوان خوانده مي شدند . سلسله مراتب رهبري در نظام سياسي سنتي قبيله اورامان به اين صورت بوده است : حکمراني بهمن ( سرسلسله سلاطين اورامان ) 392 - 447 ق صاحب تاريخ اورامان – ملاعبدالله ابن ملا عبدالعزيز حافظ ، قاضي اورامان و متخلص به شيدا – مي نويسد بهمن نام بنيانگذار اين سلاطين فرزند شخصي بهلو اسم که پس از فوت پدر به شغل شباني در کوه هاي اورامان اشتغال داشته است . مؤلف پس از بيان مفصلي از برخورد بهمن با شيخ جلاالدين غازي از قطاب و اوتاد صوفيه قرن پنجم که در اورامان مسندنشين ارشاد بوده است ؛ و شرح خدمت و ارادت بهمن به وي ادامه مي دهد که از سوي حضرت شيخ جلاالدين غازي در مقام سرپرستي و کدخدايي به اهالي معرفي و منصوب ميگردد . به گفته ملا عبدالله شيدا به دستور شيخ جلاالدين غازي هر ساله يک بار کاه ، يک بار هيزم يک قطعه مزرعه ( حاصل ) و آنچه عشر غلات داشته به عنوان زکات و فطره جهت مخارج زندگي و خرج سفره از سوي اهالي به بهمن مي دادند . بهمن به مدت پنجاه و پنج سال با رعايت کامل دستورات شيخ حکومت نموده و به سال 447 ق . فوت کرده است . باريه بيگ 447-502 ق پس از در گذشت بهمن به صلاح ديد ريش سفيدان و معتمدان ( شوراي قبيله اورامان ) باريه بيگ به سال 447 هـ – ق به جاي پدر نشست . باريه بيگ باحاکم ديوزناو – ( در حوالي دله مرز ، از قلاع گوران ها بوده که در تاليف بدليسي با عنوان “ديودز “ ياد شده است ر. ک. شرفنامه ص 409 ) از قلاع همجوار طرح پيمان و اتحاد نهاد و دختر او را به نکاح خويش در آورد ؛ چون چند روزي از مراسم عروسي گذشت به رسم محلي دختر را به خانه پدر بردند ، باريه بيگ به همسرش مي گويد چناچه تحفه و هدايايي به شيوه معمول به تو دادند قبول مکن ، جز قطعه زميني که ملک اهدايي که اکنون به نام نوين معروف است .دختر درخواست کردو پدرش حاکم ديوزناو آن را بخشيد . باريه بيگ چند خانواري از اهالي را به آن محدوده فرستاد و در سنه 448 ق . طرح آباداني آن قريه را پي ريزي کرده و به ”نوين ” مرسوم گردانيد . سپس باريه بيگ قراء قلاع اورامان را يکي پس از ديگري به تصرف در آورد وسرانجام در سال 502 هـ – ق. پس از پنجاه سال حکومت در گذشت . امير جلال الدين 502-597 ق. امير جلال الدين بن باريه بيگ پس از فوت پدرش به جاي اونشست و او درآغاز به تعمير و عمران و آباداني روستاها سرگرم شد و سپس به تجهيز سپاه پرداخت و چند ناحيه ديگر را به تصرف خود در آورد . امير جلال الدين چون مردي مقتدر و دادگر و بخشنده و جوانمرد بود خانه اش هميشه مملو از علما و ادبا و شعرا و فضلا بود و با آنان به مصاحبه مي نشست و پس از آن مدرسه اي بنا نهاد و مردم را به فراگرفتن دانش فراخواند و عاقبت به سال 597 هجري پس از نود و پنج سال فرمانروايي فوت کرد . امير سعيد جياشا 597-699 ق امير سعيدجياشا بن امير جلال الدين به سال 597 هجري بنا به وصيت پدرش فرمانرواي اورامان شد . امير سعيدجياشا مردي با کفايت و عادل بود ، در عمران و آباداني اورامان مي کوشيد و در اورامان مسجدي به نام مسجد جياشا احداث کرد که در زمان او اکثر سادات و علما منطقه به اورامان مهاجرت کردند و در اين مسجد گردهم آمدند . امير سعيد جياشا با اقداماتي که در اورامان انجام داد باعث به وجود آمدن قدرتي عظيم در منطقه گرديده که در اين هنگام دشمنانش به وي حمله کردند اما چنانکه گويند مرضي در بين سربازانشان افتاد و بيشترشان تلف شدند و نتيجه تمامي لشکرکشيهاي دشمنان اميرسعيد جياشا چيزي جز شکست نبوده است . سرانجام به سال 699 هجري پس از 102 سال فرمانروايي درا فاني را وداع گفت . سليمان بيگ اورامي 699-848 ق سليمان بيگ بن امير سعيد جياشا به سال 699 هجري به حکومت اورامان رسيد او نيز مانند پدرش درآغاز به عمران و آباداني روستاها پرداخت و خانه هاي مجللي نيز در شهر ساخت . وي بيشتر به مصاحبت با دانشمندان و ادبا و شعرا علاقه داشته است در زمان سليمان بيگ امير تيمور گورکاني ( 772- 807 هجري ) به عزم تسخير بغداد از اورامان گذر کرد و با اخذ هديه اي درويشانه از اورامان چشم پوشي کرد و به سوي بغداد راهي شد و در دوره ي او چندين تن از نودو نه پير اورامان و سلطان اسحاق برزنجي ( 665 – 798 ) هجري ظهور کردند . از ديگر رويدادهاي دوران فرمانروايي سليمان بيگ لشکرکشي بهلوبيگ اردلان ( 755 –808 هجري ) به اورامان بوده است که پس از چند ماه محاصره اورامان شکست خورده و بازگشته است . سليمان بيگ از عمر طولاني برخوردار بود و مدت يکصد و چهل و نه سال فرمانروايي کرد و عاقبت به سال 848 هجري فوت کرد . بهرام ميرزا بيگ 848 – 995 ق بهرام ميرزا مقارن حکومت شاه طهماسب صفوي ‌( 930 – 948 ق ) به حکمراني اورامان منصوب گرديد . تا زمان بهرام ميرزا بيگ نصب مقام حکومتي اورامان به شوراي قبيله و رأي معتمدان و ريش سفيدان و اهالي صورت مي گرفت . اما در اين دوره کيفيت انتخاب حکمران دگرگون شده و جنبه دولتي و ديواني يافت ، صفت امير که بر شاهان صفويه گران مي آمد چون سران قزلباش به بيگ تغيير و تقليل يافته و با صدور فرماني از سوي پادشاهان صفويه همراه با دريافت خلعت لازم منصوب مي گرديدند .‌ ( که بعدا عنوان آنها به سلطام تغيير يافت که به علت آن اشاره خواهد شد ) بهرام ميرزا بيگ مدت مديدي به حکمراني و عدالت گستري مشغول و سعي بليغ در رعيت پروري و بنده نوازي مي کرد. تا اينکه شاه طهماسب صفوي وي را شناخته و نواخته است . او دختر الله وردي خان خواهر شاه وردي خان لر را خواستگاري و به حباله نکاح خويش درآورده از آن همسر سه پسر به دنيا آمدند : سليمان بيگ ، حسينقلي بيگ ، و عباسقلي بيگ بهرام ميرزا بيگ بدين منوال به حکومت خويش ادامه داد . تا اينکه خان احمد خان والي اردلان از پادشاه صفوي ياغي گرديد ، چون با شاه ويردي خان لر عداوت کل داشت ، بهرام ميرزا بيگ را نيز مبغوض نموده و با وي از در عداوت درآمد و براي فتح اورامان لشکر فرستاد . محاصره اورامان به روايتي سه سال و به روايتي ده سال به طول انجاميد . بهرام ميرزابيگ مصلحت چنان ديد که خود را با جمعي به پايتخت ايران برساند و به همراه الله ويردي خان با لشکري بر سر خان احمد خان بيايند و قرار بر آن مي گذارند که خود را به خاک زهاب برسانند . زهاب در قلمرو خان احمدخان نبوده و انجام اين امر در اواخر پاييز بود که محاصره سست گشته ، بعد از نماز ظهر از قلعه خارج و با همراهان از راکماجر به قريه سرگت و از آنجا به سوي شهر زور روانه ، صبح به قريه ““هرشل ““ از محال زهاب رسيده ، آسوده و فارغ بال خود را بي خطر دانسته و استراحت مي نمايند . غافل از اينکه شخصي از نزديکان بهرام ميرزابيگ شب هنگام از بالاي قريه سرگت کنار گرفته خود را به قلعه ظلم رسانيده ، وقت صبح مطلب را به اطلاع خان احمد خان مي رساند ، و او را از نيت بهرام ميرزابيگ مطلع مي سازد و کفشهاي بهرام ميرزابيگ را که همراه او بود براي صدق گفتار مي نماياند . خان اردلان ، علي بيگ ظلمي با سيصد سوار مجهز به تعقيب آنان فرستاد تا در قريه هرشل بر سرآنها ريخته آنها نيز به مقابله برخاستند و کاري از پيش نمي بردند . بهرام ميرزابيگ را به قتل رسانيده و اطرافيانش متواري مي شوند . فرزندانش حسينقلي بيگ و عباسقلي بيگ قراول پدر بودند و با چند نفر خود را به لرستان رسانيده بودند ؛ خبر قتل پدر را که از متواريان بقيه لشکر شنيده و بالاجبار نزد دايي خويش شاه ويردي خان سکونت گزيدند . سليمان بيگ 995 - 1032 ق سليمان بيگ پس از کشته شدن بهرام ميرزابيگ به دست خان احمد خان والي اردلان و اقامت بالاجبار دو برادرش ( حسيقلي بيگ و عباسقلي بيگ ) نزد دايي خويش در لرستان خود در اورامان به جاي پدر نشست . خان احمد خان براي بار دوم لشکر بر سر اورامان فرستاد و پس از محاصره چون نتوانست کاري از پيش ببرد در دوستي زد و رسولان فرستاد و با ميانجيگري مولانا ملا اسماعيل قاضي و فرستادن تحفه و هدايا و ندامت از قتل بهرام ميرزابيگ و سليمان بيگ که به جاي پدرش نشسته بود فريفت . بنابر آن شد که چون فردا خان اردلان عازم شهر زور است ؛ سليمان بيگ براي فيصله امر و آشتي نهايي با او ملاقات نمايد . سليمان بيگ نيز با عده اي از بزرگان اورامان و تهيه هديه اي عازم ملاقات با خان احمد خان گرديد . چند نفر معتبر گماشتند که سليمان بيگ را استقبال نموده و پيشکش را به نظر والي رسانيده و آنها را به خيمه راهنمايي کردند به محض ورود مغلوب و مقيد شدند و با خط کاتب ، سليمان بيگ نامه اي به سران مانده ي در قلعه نوشتند که فردا آفتاب نزده با ابواب جمعي در پائين قلعه حاضر باشند تا نواب والا را بدرقه نمايند که بعد از آن به مرام خود دعوت خواهيم کرد . به محض حضور آنان در بين لشکر تيغ بي دريغ دربين آنان نهاده و بيش از يکصد نفر از بستگان سليمان بيگ و اطرافيان او را به قتل رسانيده و سپاهيان را به داخل قلعه فرستادند . در نهايت خان احمد خان توانست در سال 1023 ق اورامان را به تصرف در آورد عباسقلي سلطان 1041 – 1075 ق بعد از سليمان بيگ ، عباسقلي سلطان برادرش از سوي شاه عباس صفوي به حاکم اورامان منصوب گرديد . عباسقلي سلطان يگانه حاکم اورامان است که در تاريخ ايران عهد صفويه صراحتا از وي ياد شده است . از ايام تصدي عباسقلي سلطان به بعد حکمرانان اورامان با صفت سلطان به جاي بيگ خوانده شدند . زيرا در اين زمان سلطان مراد چهارم پسر اخي مصطفي ، هجدهمين پادشاه عثماني ‌( 1032 – 1049 ق ) سران ايل جاف را در آنسوي دياله تحت الهمايه خود قراد داده ايل آن را جاف مرادي ( !) ناميد و القاب سران آن رابه جاي بيگ به منظور استخاف پادشاهان صفوي به صفت پادشاه تغيير داد . شاه عباس نيز چون عباسقلي بيگ را به حکومت اورامان منصوب کرد فرمان او را به عنوان عباسقلي سلطان صادر نمود . عباسقلي با دايي خويش ( شاه ويردي خان دوم ) در جنگ ايران و عثماني رشادتها نشان داد و مقبول خاطر شاه گرديد . پس از کشتن کل مجنون از جنگجويان و نام آوران لشکر عثماني از سوي شاه نواخته شد و مورد توجه و تفقد قرار گرفت . شاه از اصل و نصب وي پرسيد ؛ شاه ويردي خان ماجرا را باز گفت : که پدرش در راه خدمتگزاري جان داده است و خودش در ذي تربيت وي پرورش يافته است . پس از خلعت و نوازش از وي خواسته شد که آنچه مي خواهد طلب کند .عباسقلي بيگ نيز فرمان حکومت سنگلاخ اورامان را از شاه خواسته که به رقم آن مفتخر گردد . شاه عباس در جواب باخنده مي گويد : “به گمانم تنخواه عراق يا فارس مي خواهي “ پس فرمان حکومت اورامان را به او داده و ماليات آن را بخشيده است . در نهايت عباسقلي سلطان در 1075 ق . پس از 24 سال حکمراني بر اورامان به رحمت ايزدي پيوست .پس از فوت سه فرزند ذکور از وي برجاي ماند ( بهرام بيگ ، محمد بيگ ، سليمان بيگ ) . بهرام سلطان 1069 –1104 ق پس از عباسقلي فرزندش بهرام سلطان به حکومت رسيد . به مدت 35 سال حکومت بالاستقلال داشت و اغلب بر محال شهر زور نيز حکومت مي کرد و بي توجه به دربار عثماني چند تن از کارپردازان شهر زور را به قتل رسانيد . نهري که بالاي نهر دلين مي باشد و حالا به سلطان جوبه مشهور است توسط او احداث گرديد . در عهد او هر خانوار از يک اسلحه تفنگ برخوردار بودند . ماليات ديواني که در دوره عباسقلي سلطان معاف بود دوباره رايج گرديد .اين ماليات به صورتي بود که هر سال از سوي شاه در اول نصف آخر سال تا موعد پنج ماهه ( سي تومان ) جمع آوري مي شد . بهرام سلطان به سال 1104 ق . در گذشت . قاسم سلطان 1104 – 1110 ق کثرت فرزندان بهرام سلطان که ده فرزند پسر از وي برجاي ماند موجب گرديد که سياستمداران باب عالي در بين فرزندان او دست به تفرقه افکني زده و تجزيه اورامان بزرگ را پي ريزي کردند . يکي از فرزندان بهرام سلطان به نام قاسم سلطان پس از پدر به حکمراني اورامان رسيد در دوره او سليمان پاشاي بابان که بر اوضاع خان احمد خان ثاني ( حاکم کردستان ) و اختلال کردستان اطلاع پيدا مي کند ، با جمعيتي از کرد و عرب در سنه 1100 هجري حمله به کردستان آورده و مريوان و سقز و اورامان را تسخير مي نمايد .در اين حمله حاکمان سقز و مريوان هر دو به قتل مي رسند . خان احمد خان ثاني ( 1107 ق ) مراتب را به شاه سليمان صفوي اظهار داشته و خود را براي دفاع از شهر آماده مي سازد . از جانب شاه سليمان ، رستم خان سپهسالار و عباسقلي خان زياد اغلي ( مشهور به عباس خان قاجار ) با سپاهي آراسته به امداد خان احمد خان مي رسند عموما به جانب مريوان حرکت کرده در جلگاي مريوان تلاقي فريقين به عمل مي آيد . پس از دو روز جنگ سليمان پاشا شکست فاحشي خورده ، متجاوز از چهارهزار نفر از سپاه و اتباع او به قتل مي رسند . عباس خان قاجار پس از اين پيروزي به قاسم سلطان اورامي ، منشا فساد و سبب آمدن سليمان پاشا را بر اهالي کردستان تهمت بسته و شروع به گرفتن و بستن مي نمايد . جمعي شبانه به خاک عثماني فرار مي کنند و جمعي گرفتار مي شوند . با يکهزار و دويست نفر سرباز رعاياي اين سامان را تحت شکنجه و عذاب کشيده پس از گرفتن دارايي آنها همه را به اشکال مختلف اعدام و از کله آنها تپه بزرگي در جلگه مريوان تشکيل مي دهد و قاسم سلطان اورامي را هم به قتل مي رساند ( 1110 ق ) . شاه سليمان صفوي از اين حرکت وحشيانه عباس خان آزرده شده و فورا او را احضار ، ولدي الورود به اصفهان در ميدان شاهي به چوبه دار مي آويزد . پس از مرگ قاسم سلطان در 1100 هـ . ق. حکمراني اورامان بين فرزندان و نوادگان بهرام سلطان تا سال 1161 هـ. ق . به صورت کوتاه مدت دست به دست گرديده است . بهرام سلطان 1161 – 1167 ق بعد از قاسم سلطان يکي ديگر از فرزندان بهرام سلطان اول يعني بهرام سلطان دوم حکومت اورامان بزرگ را در دست گرفت . در دوران تصدي حکومت اورامان از سوي بهرام سلطان دوم در سال 1161 اورامان بزرگ مجددا يک پارچه شده است . اين واقعه همزمان با روي کار آمدن حسنعلي خان اردلان در سنندج بوده است در اين سال از سوي سپاهيان زنگنه به سرکردگي امام قلي خان حمله سنگيني به منطقه اردلان صورت گرفت . از آنجا که بهرام سلطان دوم توجه و احترام خاصي براي خان اردلان قائل بود ، تفنگچيان تحت امر خود را به مقابله با سپاه زند فرستاد که منجر به شکست سپاه زند از اردوي اردلان مي شود . دروان حکومت بهرام سلطان دوم تا سال 1167 به طول انجاميد و در همين سال بهرام سلطان دوم دار فاني را وداع گفت . خالد سلطان 1168 – 1170ق خالد بيگ فرزند بهرام سلطان دوم پس از پدر به مرتبه حکومت اورامان بزرگ رسيددست يافت . خالد سلطان به مدت سه سال بر اورامان بزرگ حکومت کرده است .ايشان از سوي يکي از اطرافيان خود به نام حيدر بيگ بلخيه مورد حسد قرار گرفته و نزد سليمان پاشا از خالد سلطان مواهنه کرد . پاشاي مزبور او را به شهر زور براي مهماني دعوت کرد و خالد سلطان پذيرفت . خالد سلطان بي اطلاع از توطئه پاشا به شهر زور رفت . پس از ورود و استقبال در تالار پذيرايي اورا تنها گذاشته ، ماموران از چهار سو بر وي تاخته او را مغلوب و محبوس کردند که پس از سه روز به دست حيدربيگ بلخيه ( کافر نعمت ) به سال 1170 هـ . ق به قتل رسيد . پس از وي ( خالد سلطان ) حيدربيگ از سوي پاشاي مزبور به حکومت اورامان منصوب گرديد اين اولين فرد غير (از خانواده حکمرانان اورامان نيست ) است که در اورامان به رياست مي رسيد . حيدر بيگ پس از شش ماه حکمراني محمد بيگ برادر خالد سلطان او را به قتل رساند . رضا سلطان 11170 - 1197 ق رضا سلطان بن حسين بيگ بن بهرام سلطان اول بن عباسقلي از سوي سليمان پاشاه پس از حيدربيگ به حکومت اورامان بزرگ منصوب گرديد. در مورد دوران حکومت رضا سلطان مي توان گفت : آباداني و احداث راه ها ، مساجد و پلها و.. صورت گرفته و هم چنين خونريزي هاي قبيله اي پايان يافته و کدورتها رفع و اقوام در کنار هم به دوستي زيسته اند . نمونه اي از کارهاي وي احداث مسجد در نروي ، تعمير پل عباس آباد ، احداث دو پل يکي در پايين باغ جفته و يکي در شاميان و سرانجام به سال 1197 در قلعه چولان ( بين هانه گرمله و کيمنه ) به ديار باقي شتافت . علي مردان سلطان 1197 - 1199 خسروخان اردلان ( 1179 – 1204 ق يار دوم حکمراني ‌) عليرغم تاخت و تاز محمد طاهر بيگ و محمد يوسف ، علي مردان سلطان نتيجه حسين بيگ اول و نبيره بهرام سلطان اول را به حکومت اورامان منصوب نمود . علي مردان سلطان تا مدت قريب پنج سال با برادرش محمدطاهربيگ ( سلطان ) در حکومت شريک بودند. محال لهون در عهد او توسط علي سلطان ( فتحعلي سلطان ) اداره مي شد . در عهد علي مردان سلطان پس از مدتي نقشه ها و زدو خورد و خونريزي ها آغاز گرديد يوسف سلطان را در مقابل او تحت الحمايه قرار داده به شورش وا داشتند و به سال 1199 ق فرمان حکمراني اورامان به نام يوسف سلطان صادر کردند . تا اينکه جعفر خان زند ( 1199 – 1202ق ) بر سر ولايات کردستان آمد پس از اينکه محمود پاشا که داماد محمد طاهر سلطان بود درگذشت – ( اين محمود پاشا از سلسله پاشايان جاف نيست زيرا محمود پاشا جاف مشهور متاخر است و به سال 1338 ق وفات يافته است و در سلسله آنان کسي به اين نام نبوده است ، بايد از پاشايان بابان باشد) همسر محمود پاشا را به تزويج جعفرخان در آوردند و حکومت ولايت اورامان از طرف خان زند به محمد طاهر سلطان رسيد وعلي مردان سلطان با او توافق کرده به حکمراني خود ادامه دادند . سرانجام محمد يوسف سلطان به ناچار اورامان را ترک کرده و به شهر زرو رفت و به کمک اردوي ابراهيم پاشا لشکر کرمانج را آورده ، از خرابي و ويراني کوتاهي نکردند و بازگشتند . د ربهار 1199 ق . اروامان تجزيه و تقسيم گرديد .نوسود به علي مردان سلطان داده شد و محمد طاهر نيز که مابقي اورامان لهون رادر دست داشت چون حسن بيگ برادر محمد يوسف سلطان بر اورامان لهون و تخت مسلط بود – ( تخت بدان جهت مي گويند که مرکز و پايتخت سلاطين اورامان بوده است ) – پس از شبيخون فرزندش فتحعلي بيگ ( سلطان ) بر حسين بيگ مزبور اورامان لهون را کاملا در اختيار گرفته و مجددا با علي مردان سلطان برادرش به ياري و مشارکت يکديگر حکومت را در دست گرفتند . همينکه حسنعلي خان اردلان از سوي آقا محمدخان قاجار به فرمانروايي کردستان رسيد ( 1209 –1214 ) والي جديد فرمان حکومت سراسر اورامان را به نام محمد يوسف صادر کرد . محمد يوسف سلطان 1209 - 1223 محمد يوسف سلطان به سال 1209 ق . به حکمراني اورامان بزرگ منصوب گرديد او با علي مردان سلطان که ذاتا انساني سازشکار و صلح دوست بود و از رنجش نزديکان پرهيز داشت بناي بد سلوکي گذاشت و در اين بين منوچهر بيگ پسر علي مردان سلطان قريه نودشه را از پدر وضع نموده بود . منوچهربيگ که بسيار جسور بود قصد قتل محمديوسف سلطان را کرد‌، پدرش مانع گرديد اما واقعه مرگ آقامحمدخان و گرفتاري علي مردان سلطان به دست ماموران حسن علي خان والي موجب گرديد که منوچهر بيگ در اورامان لهون بناي تاخت و تاز بگذارد . يوسف سلطان و اسکندربيگ ( سلطان ) پسرش دست به اقدام زدند و حسنعلي خان والي حکومت اورامان را به شرط دستگيري منوچهر بيگ به فتحعلي سلطان پسر محمد طاهر سلطان وعده داده . او نيز به همراه محمد يوسف سلطان و حسن بيگ و عبدالغفار بيگ و اردوي فراوان بر سر نوسود آمدند ، کاري از پيش نبرده منوچهر بيگ (سلطان ) با برادرش به مقابله و تعقيب آنان برخاستند . مجددا فرمان اورامان لهون و استقرار نوسود به نام علي مردان خان سلطان صادر گرديد . علي مردان سلطان چون از شهر ( نوسود) روانه گرديد ، ناخوش بود تا به قريه نودشه رسيدپسران با برادرانش به استقبال او آمدند ؛ از شدت ضعف و بيماري او را بر چهار تخته نهادند در راه نوسود جان سپرد تاريخ فوت او ( 1223 ق .) است . پس از مرگ علي مردان سلطان فرزندانش منوچهربيگ ( سلطان ) خانه بيگ و عمر بيگ سربه شورش برداشتند و در شب 29 رمضان 1223 ق . نقشه قتل محمد يوسف سلطان را ريخته ، از نوسود از راه دره ويان و راسته بان رفته ، در شب عيد رمضان محمد يوسف سلطان که قراولها را مرخص کرده و بي خبر از توطئه بود از صداي هجوم که بيرون آمد ، در ميان دشمن محاصره با هيجده ضربه خنجر به قتل رسيد و خانه و اتباع او را غارت کردند (1223 ق .) در آن شب تنها اسکندربيگ پسر يوسف سلطان از معرکه گريخته و پس از سه روز خود را به سنندج رسانيد . اسکندر سلطان 1220 – 1232 ق . از سوي امان الله خان والي ( 1214 – 1240 ق ) فرمان حکومت اورامان بزرگ به نام اسکندرسلطان فرزند محمد يوسف سلطان صادر گرديد . اسکندرسلطان مجددا در فرصتي مناسب بر سر اوارامان لهون آمد و پس از فتح و قتل در هاني گرمله عزم نوسود گرده ، نوسود را خالي از سکنه يافت ، زيرا منوچهر بيگ به شهر سنندج رفته و برادرانش خانه بيگ و عمر بيگ و اهالي نوسود را به زهاب کوچ داده بودند . اسکندر سلطان بازگشته و دايي خود ابراهيم بيگ را مامور آباداني نوسود کرد .در بهار آن سال خانه بيگ و عمر بيگ شبي بر سر ابراهيم بيگ يورش برده او را مقتول نمودند و غارت چپاول برداشته و به زهاب بازگشتند . پس از آگاهي اسکندرسلطان از اين امر ، با سپاهي گران به سوي زهاب عزيمت و خانه بيگ و عمربيگ را در يک زمان به قتل رسانيده و اهالي آنها را به نوسود کوچ مي دهد. پس از مدتي که در نوسود اقامت داشت شخصي را مامور آنجا نموده خود به مله کوه عودت نمود . ملا قاضي ( نويسنده تاريخ سلاطين اورامان ) ادامه مي دهد که مي گويند : اسکندرسلطان دوازده سال حکومت کرد سوگند خورد به جاي هيجده زخم پدرش هيجده بيگ زاده نامي را به قتل برساند و چنين کرد و هر کس را در آن ماجرا ( قتل پدرش ) دست داشت به قتل رسانيد . علي هاجيار نامي را با نقشه و ترفند مامور قتل منوچهر بيگ ( سلطان ) نمود او نيز به عنوان ياغي و گريخته از اسکندر سلطان به نزد منوچهر بيگ ( سلطان ) رفته و در فرصتي او را نيز به قتل رسانيد . امان الله خان والي ( 1214 –1240 ) که اين مطلب را شنيد ، نگران شده از اسکندر سلطان خواستار تحويل قاتل منوچهر سلطان گرديد ، اسکندر نپذيرفت ، و از والي مزبور ياغي شده سر به شورش برداشت . از مرکز حکمراني سنندج لشکري براي سرکوبي وي به اورامان فرستادند اسکندر سلطان از کثرت اردو و اسلحه چاره اي نديد به شهر زور گريخت به وساطت ( ميرزا عبدالکريم ، قاتل منوچهر سلطان ، علي هاجيار را آورده و در شهر سنندج قصاص کردند . سپس ميرزا عبدالکريم ، واسطه شده اسکندر سلطان از شهر زور بازگشته وارد سنندج شد اما به محض ورود مغلوب و محبوس گرديد ، چون اوضاع را چنين ديد در نهايت رشادت و زبردستي با زنجير از زندان گريخت و به طرف شهر زور رفته ، افرادش بر او جمع شدند در جنگ و گريزها تلفات فراوان بر اردوي حکومتي وارد ساخت . به ناچار والي مجددا ميرزاعبدالکريم را واسطه قرار داده و با سوگند و قرآن و خلعت اسکندرسلطان را به سنندج آوردند : ( ميرزاعبدالکريم معتمد پسر عموي ميرزا فرج الله وزير که هر دو اهل سيف و قلم و از نزديکان امان اله خان و معتبرين کردستان بودند .) امان اله خان که فرمان حکومت اورامان لهون را به نام عثمان بيگ ( سلطان ) فرزند جوان علي مردان سلطان صادر کرده بود و به وعده حکومت اورامان بزرگ ، عثمان سلطان را به قتل اسکندر سلطان تحريک نمود . اما عثمان سلطان ، اسکندر سلطان را از توطئه آگاه ساخت و او از غرور و پردلي اهميتي قائل نشد و به ماجرا اعتنايي نکرد . چون عثمان سلطان از انجام امر خوداري نمود.

اعتقادات مردم اورامان پيش از ورود اسلام

 

 اعتقادات مردم اورامان پيش از اسلام برگرفته از تعاليم زردشت پيامبر بوده است . تلاش زردشت به منظور اشاعه پرستش اهورامزدا – اهور به معني سرور و مزدا به معني خرد و فرزانگي – پروردگار يکتا و قادر و توانا بود . جهان بيني زردشت به دو قسمت متفاوت تقسيم مي شد . اصل خير و نيکي ( سپنتامينو ) به معني مقدس و اصل زشتي و بدي ( انگرمينو ) به معني ناپاکي و پليدي بود . زردشت انسانها را به پيروي از سه اصل اخلاقي ، پندار نيک ، گفتار نيک ، و کردار نيک فرا خواند تا سعادت دنيوي و اخروي نصيبشان شود . يکي از پژوهشگران زمان تولد و مرگ زردشت را يکي از اين تاريخها مي داند : 630 تا 553 ق . م. ، 628 تا 551 ق .م. ، 618 تا 541 ق . م. علاوه بر اين، تاريخهاي ديگري را نيز حدس زده اند . به گفته محمد امين اورامي ( مؤلف کتاب ميژووي هه ورامان ) اگر به عقيده و باورهايي که در بين اجدادمان ( اوراميهاي پيش از اسلام ) رواج داشته اند نگاهي گذرا داشته باشيم ، چگونگي شيوه زندگي ديني و دنيايي آنها برايمان روشن خواهد شد يا حداقل در مسير آشکار ساختن آن خواهيم توانست گام برداريم . نزديک به پنجاه سال پيش يا بيشتر در منطقه اورامان وجود آتش را مظهر روشنايي و پاکي و سعادت و عدم وجود آن رانشانه ظلمت و بدبختي مي دانستند . در آنجا آتش داخل آتشدان خاموش نشده و يا اگر ضعيف شده باشد هرگز خاموش نشده است . در بين مردم آنجا چنين رسم بود که نبايستي آب بر سر آتش و شعله درون آتشدان بريزند يا آب دهان يا هر چيز کثيفي به داخل آن ريخته شود . يا زماني که شخص فوت مي کرد مي بايست به مدت هفت شبانه روز درجايي که جسد مرده را شسته بودند آتش روشن مي کردند يا سه گره اي که در شالي که مردان اورامي به کمر مي بندند يادگار سه اصل اخلاقي است که در آيين زردشت آمده است . پندارنيک ، گفتار نيک ، و کردار نيک . در ميان تمامي عقايد و باورهاي اوراميها پيش از اسلام از همه مهمتر بايستي به جشنهاي اورامان تخت اشاره کرد تا به امروز به همان شکل و رسوم اوليه برگزار ميشوند .هر حال حفظ و نگهداري آداب و رسوم پيشينيان د ربين اوراميها به همان شکل و رويه گذشته موجب محکم شدن و استواري اين باور در ما مي شود که نواحي مختلف اورامان بهتر از ديگر مناطق کردستان توانسته اند باورهاي ديرينه خود را حفظ کنند البته بدون شک اين مسئله به دليل کوهستاني و صعب العبور بودن منطقه اورامان بوده است که موجب گرديده ارتباط آنها با ديگر مناطق کمتر باشد . مي توان گفت که يکي از دلايل ديرتر مسلمان شدن مردم منطقه اورامان همين کوهستاني بودن منطقه اورامان بوده است . در آغاز سده بيستم ميلادي مهمترين رويداد تاريخي کردستان کشف سه برگ سند عصر هلني ( سده نخست پيش از ميلاد ) در منطقه اورامان بود که در سال 1909 م .توسط سعيد خان ( چشم پزشک ساکن در شهر سنندج ) براي محققان بريتانيايي از جمله ادوار برون ( ايران شناس و اديب مشهور ) فرستاده شده بود . دو قطعه از اين نبشته ها که به زبان يوناني بودند پس از شش سال تحقيق سرانجام توسط پروفسور مينس ترجمه و نتايج آن در مجله تحقيقات هلني چاپ شد . سومين نسخه که به خط آرامي نوشته شده بود ده سال بعد توسط کاولي نامي خوانده شد و در مجله سلطنتي جامعه آسيايي طي گفتاري چاپ و منتشر گرديد . دو برگ سندي که به زبان يوناني نگاشته شده بودند مربوط به دوران فرمانروايي اشک نهم ( ميهرداد دوم ) بوده که يکي از آنها به سال 88ق.م. و ديگري به سال 22-31 ق.م. بر ميگردد. برگ سومي که به زبان آرامي نوشته شده است به دوران فرمانروايي اشک چهارم 12-11 ق.م بر مي گردد. محتواي قباله ها به اجمال مبادله اي است که در آن نام خريدار ، فروشنده ، کالاي مورد مبادله و نام شاهدان ذکر شده است . در زمان خليفه دوم( حضرت عمر فاروق ) که عراق فتح گرديد مجال اقامت براي يزدگرد پادشاه ايراني باقي نماند از مدائن رهسپار عراق عجم مي شود به حوالي کرمانشاه که مي رسد سپهدار ارتش خود را که پاو نام داشته ( پسر شاپور ، پسر کيوس ، برادر انوشيروان عادل پسر قباد شهريار ايران ) را با دوهزار سوار و مقداري تنوقات روانه شهر زور مي نمايد که اکراد آن منطقه را به ياري شهريار ايران دعوت نمايد . اکراد دعوت سپهدار ايران را اجابت کرده و با تدارک و مهمات جنگي آماده حرکت مي شوند. شهريار ايران که اوضاع را ناامن مي بيند عازم خاور زمين ميشود و پاو در نامه اي به مردم اورامان چنين مي نويسد : چون شهريار ايران به پشتگرمي دوستي خاقان چين و چاکري و مرزبان خراسان رهسپار خاور زمين شده اکنون شماها در جاي خود باقي بمانيد تا شهريار ايران از آن ديار به سوي اين سامان بازگشت نمايد که آن گاه شما را از دستور شهرياري آگاه مي سازم . پس از ارسال نامه پاو از کنار سيروان يکمنزل عقب مي نشيند و در کنار آبادي بزرگي که درميان جنگل در کمر کوه بوده ، خيمه و خرگاه برپا ميکند . ساکنان آبادي مراسم مهمان نوازي را کاملا تقديم داشته اند سپس پاو آنها را به بيعت شهريار ايران و عدم قبول دين جديد و تجديد آئين زردشت دعوت مي نمايد و براي آنها آتشکده ساخته و بر فراز کوه نيز معبدي بنا مي کند که حال نيز آن کوه را آتشگاه ميگويند . دهکده را نيز بياد پاو ، پاوه ناميده اند که عرب فاوج مي گويند . در سال 18 هجري سپاه عرب به امر خليفه دوم تحت رياست امام حسن و عبدالله بن عمر و ابي عبيده انصاري و چند نفر ديگر از سرداران اسلام عازم ايران مي شوند از عراق عرب گذشته در حوالي کرمانشاه ، امام حسن و خذيفه سيماني و قشم بن عباس بن عبدالمطلب با لشکري مرکب از چند هزار سوار و پياده به تسخير همدان و ري و مازندران همت ميگمارند .عبدالله بن عمر و ابو عبيده انصاري هم با پنج هزار سوار عازم شهر زور مي گردند . شبانگاه از رود سيروان گذشته و سحر دربرابر سپاه اکراد که براي دفاع حاضر شدند عرض اندام مينمايند در حمله اول ابوعبيده انصاري کشته مي شود در حمله دوم و سوم که سه روز جنگ ادامه داشته لشکر اسلام غالب آمده کوه و دشت را از خون اکراد رنگين و قرا و قصاب را خراب و آتشکده را خاموش مي سازند و زنان و دختران را اسير و اموال و اغنام را به غارت مي برند و باقيمانده با آوردن ايمان امان مي يابند . چنانکه با توجه به يکي از آثار به جاي مانده از دوره ورود اعراب به خاک اورامان که يک پوست پاره در سليمانيه به خط پهلوي مي باشد ، هجوم اعراب به اورامان به روشني بيان شده است . اشعاري که بر روي پوست پاره نوشته شده بودند :

 هور مزگان رمان آتران کژان                ويشان شارده وه گوره گوره کان

 زورکار ارب کردنه خاپور                       گناي پاله هتا شاره زور

 شنو کنيکان و ديل بشينا                   ميرد آزا تلي ژروي هوينا

 روشت زردشت مانوه بيکس               بزيکانيکا هورمز و هويچکس

 معني اشعار : هورمزگان يعني هورمزگاهان = مسجدها خراب شدند .آتشها خاموش گشتند بزرگ بزرگها خود را پنهان کردند ! اعراب ستمکار دهات شهر را تا شهر زور ویران کردند زنان و دختران به اسيري رفتند . دليران از روي خون غلتيدند .روش زردشت بيکس ماند هورمز به هيچ کس رحم نکرد . اهالي اورامان هر چند بر حسب ظاهر مسلمان شده بودند و نماز و روزه و آداب اسلامي را به جا مي آوردند اما تا سال 824 هجري در عقايد برهمان کيش زردشتي باقي بودند . چنانکه هنگامي که مولانا گشايش اعليجد مردوخي شروع به تعليم قرآن و تبليغ عقايد اسلامي در اورامان نموده با وجود گذشت هشت قرن و نيم از شوکت و اقتدار اسلام باز نخواسته اند عقايد اسلامي را بپذيرند و از نصايح و تعليمات پير شهريار که از کبار کغان و اجله هيربدان آن منطقه بوده است منحرف شوند

ضرورت تحقيق در تاريخ اورامان

 

اهميت مسئله : اسينسر جانسون ( دانشمند اروپايي ) مي گويد اگر مي خواهي زمان حالت بهتر از گدشته شود از زمان گذشته ات درس بگير . هم چنين اگر مي خواهي آينده ات از زمان حالت بهتر باشد همين حالا بر آينده ات برنامه بريز با توجه به اين جمله متوجه مي شويم که درس و عبرت آموزي از گذشته تا چه اندازه براي يک فرد ، يک گروه و حتي يک جامعه مهم خواهد بود . از اهميتهاي بررسي اين موضوع ( تاريخچه اورامان ) اين است که جوانان منطقه با آگاهي و کسب اطلاع از تاريخچه ملي ، مذهبي ، و سياسي خود بيشتر با وظايف خويش در اين مقطع زماني آشنا شده و جنبه هاي منفي ديگر کمتر تاثيرات مخرب بر احساسات و رفتارهاي آنها خواهد گذاشت .

ضرورت انجام تحقيق : يکي از ضرورتهاي بررسي تاريخچه اورامان اين است که بيشتر رخدادهايي که در اين منطقه روي داده کمتر به صورت نوشته در آمده و اگر چنين کاري هم صورت گرفته باشد آثار کمتري از آن به جا مانده است . بيشتر وقايع اين منطقه به صورت سينه به سينه و شفاهي از نسلي به نسل ديگر انتقال يافته است از آنجا که بيم آن مي رود که افراد مسن و آگاه به وقايع دار فاني را وداع گويند ضرورت ايجاب مي کند اين رويدادها به رشته تحرير در آيند . يکي ديگر از ضرورتهاي بررسي اين موضوع آگاه ساختن نسل جديد از شيوه هاي زندگي ، محيط اجتماعي و رويدادهاي نسلهاي گذشته است که موجب برقراري ارتباط و پيوند بين نسل مي شود

اهداف تحقيق: • آشنايي با زمان و چگونگي وقوع رويدادهاي اورامان در طول اعصار پيشين . • ارائه يک تصوير کلي هر چند محدود از تاريخ گذشته اورامان. • ايجاد پيوند و هماهنگي بين نسلهاي گذشته و نسل امروز در اورامان تا اندازه اي با توجه به تغييرات و انقلاباتي که در چند سده اخير روي داده است . • آشنايي با قديمي ترين اقوام ساکن در منطقه اورامان . • اطلاع يافتن از برخي اعتقادات مردم اورامان پيش از ورود اسلام به اين منطقه و قباله هاي اورامان . • آگاهي از رويدادهاي اورامان هنگام ورود اسلام به اين منطقه • از نحوه حکومت سلاطين اورامان و وقايع دوران آنها آگاه شدن • کسب آگاهيهايي از زبان خاص پيران اورامان و معرفي چند تن از آنها

 نوع روش تحقيق : اصولا بررسي رويدادهاي گذشته به علت عدم امکان ارتباط مستقيم با آن وقايع وجود ندارد از روش کتابخانه اي يا اسنادي استفاده مي شود.

محدوديتهاي تحقيق: 1- نبود منابع نوشتاري لازم و کافي براي تهيه يک تحقيق کتابخانه اي جامع . 2 – عدم اطمينان به گفته و سخنهاي ريش سفيدان در مورد زمان وقوع رويدادها که اغلب از تاريخ دقيق وقوع آنها به دليل کهولت سن و ضعف حافظه بي اطلاعند . 3 – کم کاري در زمينه ثبت وقايع و رويدادها ( شامل ، زمان ، مکان و محتواي رويدادها ) از سوي افراد آگاه .

شاهو اکو سیستمی با چهار فصل

 

005555.jpg

  

شاهو يكي از زيستگاههاي باارزش غرب كشور مي باشد، اين زيستگاه از پايين ترين حد ارتفاعي منطقه يعني حواشي رودخانه سيروان (كمتر از ۱۰۰۰ متر) شروع و تا بلندترين حد ارتفاعي منطقه يعني ارتفاعات پيرخدر(۳۳۹۰ متر) ادامه دارد، اين دامنه تغييرات ارتفاعي و نيز برخورداري شاهو از جريان هاي مديترانه اي از آن منطقه  اي منحصر به فرد ساخته است. كوه شاهواز مناطقي است كه بايد براي تداوم حيات ذخيره هاي كم نظير گياهي و حفظ ارزشهاي زيست محيطي موجود در آن كمر همت گماشت. در اين منطقه به خوبي مي توان تنوع گونه هاي مختلف جانوري و حيات وحش را مشاهده كرد. متأسفانه در طول سالهاي اخير، بر اثر نفوذ عوامل انساني در معرض آسيب هاي جدي قرار گرفته است و اگر اقدامات سريع و بنيادي، براي مراقبت پايدار از اين منطقه صورت نگيرد، دامنه خسارات در آينده بسي گسترده تر خواهد شد ، اكنون نيز زمينه هاي تخريب منابع طبيعي در طيف گسترده اي در اين منطقه در حال شكل گيري است. در خردادماه از حاشيه رودخانه سيروان تا ارتفاع سه هزار متري به انواع آب و هوا و پوشش گياهي و جانوري مي توان دسترسي پيدا كرد به هنگام بررسي در حالي كه پوشش هاي گياهي حاشيه سيروان در حال زرد شدن و خزان هستند و كشاورزان مقدمات برداشت محصول را فراهم مي آورند ارتفاعات سه هزار متري منطقه هنوز پوشيده از برف است. از كنار سيروان به طرف ارتفاعات بالاتر به فاصله هر يك هزارمتر ارتفاع، مراحل مختلف رويش گياهان و زادولد گونه هاي جانوري مشاهده مي گردد، به عنوان مثال در حالي كه در ارتفاعات نزديك رودخانه سيروان كبك ها تخم هاي خود را به جوجه تبديل نموده اند، در هزار متر بالاتر، هنوز كبكها روي تخم خوابيده اند و در هزار متر آخر هنوز زمين به طور كامل پوشيده از برف است ، اين تغييرات به گونه اي چشمگير و قابل ملاحظه  مي باشد كه مي توان گفت در خردادماه چهارفصل را همزمان مي توان در شاهو مشاهده كرد. حاشيه نشينان رودخانه سيروان نيز از اين قانون طبيعت پيروي مي كنند. با گرم و غيرقابل تحمل شدن حاشيه سيروان و پايان فصل برداشت محصولات كشاورزي و خشك شدن پوشش هاي مرتعي، خود ودامهايشان را به مناطق بالاتر كه در اصطلاح محلي «هوار» خوانده مي شود، مي رسانند و در همراهي با طبيعت به تدريج به سوي ارتفاعات بالاتر كوچ مي كنند، در ارتفاعات بالاتر آب مورد نياز هوارنشينان از طريق ذوب برفهاي داخل يخچال به دست مي آيد.اين زيستگاه در واقع قسمت كوچكي از زاگرس شمالي است كه در حد فاصل شهرستانهاي پاوه در دامنه غربي، مريوان در قسمت شمال شرقي و سنندج و كرمانشاه در دامنه هاي جنوب شرقي قرار گرفته است. قله اصلي زيستگاه شاهو (شاكو) است كه در محل با عنوان كوه (پيرخدر) ناميده مي شود، اين ارتفاع در حدود ۶ كيلومتري شرق شهرستان پاوه و شمال شرقي روستاي شمشير قرار گرفته است، طول زيستگاه از شمال غربي به جنوب شرقي تا شمال روانسر به ۵۵ كيلومتر و عرض آن به ۱۰ تا ۱۵ كيلومتر مي رسد. مهم ترين شهرها و روستاهايي كه در حاشيه زيستگاه قرار دارند به شرح ذيل مي باشد: روانسر، لون، تنگور، ديوزناو پلنگان ، رودبار، اسپريز، سيلكوان، داريان، نجار، نوري آب ، پاوه، دوريسان، دره بيان، شمشير، تازه آباد، قلعه گاه، خوري آباد، چشمه ميران و بيانوش.

براي رسيدن به ارتفاعات شاهو از طرق مختلف مي
 توان اقدام نمود كه مهم ترين آنها به شرح زير مي باشد:

 الف) راههاي اصلي شامل

 ۱- جاده آسفالته روانسر به شمشير و پاوه  از دامنه هاي غربي ۲- جاده ماشين رو كامياران به پلنگان وديوزناو به موازات دامنه هاي شمالي و شرقي.
ب) راههاي فرعي دسترسي به زيستگاه شامل:
۱- مسير پلنگان، هوار گوزير بان، هوارهانيه، هوار بولي 
برف، هوار گاقران ارتفاعات شاهو
۲-
مسير ديوزناو، دره كاو، منطقه سيلكوان، ارتفاعات شاهو.
قابل ذكر مي
 باشد در دامنه هاي جنوبي و غربي نيز راههاي متعددي وجود دارد كه از طريق آنها مي توان به زيستگاه دسترسي پيدا نمود كه به علت محدوديت بررسي مورد شناسايي قرار نگرفته 
اند.

ميانگين دماي ساليانه در اين زيستگاه
۱۰ تا ۱۵ درجه سانتي گراد و بارندگي ساليانه آن حدود ۸۰۰ ميليمتر است كه در بخشهاي جنوبي زيستگاه به حدود ۶۰۰ -۵۰۰ ميلي متر مي 
رسد.
نزولات جوي معمولاً در دامنه
 هاي پايين و نزديك به رودخانه سيروان به صورت باران و در ارتفاعات بالاتر به صورت برف مي باشد، شكافها و فرورفتگي هاي متعددي به شكل چاله در نقاط مختلف زيستگاه بر اثر نفوذ آب برف و باران و حل نمودن سنگهاي آهكي ايجاد شده است كه مقدار زيادي برف در آنها تجمع يافته و انباشته مي شود و در تمام ايام سال در آنها باقي مي مانند .

 

 

سل

 

 

سِلّ يا سل یا خورِشی یک بیماری واگیردار است. باسیل این بیماری میکوباکتریوم توبرکلوزیس یا باسیل کخ نام دارد زیرا که در سال ۱۸۸۲ (میلادی) پرفسور رابرت کخ دانشمند آلمانی آن را کشف کرد. نوعی از این بیماری که به سل گاوی موسوم است ،میان انسان و چهارپایان مشترک است. در زبان پهلوی به این بیماری xwarišnih می‌گفتند که برابر با بیماری‌ای بود که سبب تحلیل رفتن آدمی می‌شود.

این بیماری در کشورهای جهان سوم از معضلات بهداشتی است و در مناطقی از کشور ما نیز شیوع آن کم نیست[نیازمند منبع] .مرض سل يا توبركلوز (به اختصار تی بی) یکی از بیماریهای مهلک در جهان است که عامل ان میکروباکتریوم‌ها یا به طور دقیقتر میکروباکتریومهای سلی است.در بیماری سل معمولا ششها مورد حمله قرار می‌گیرد ، این نوع سل را تی بی ریوی نیز گویند ولی از ساير اعضاي درگير در سل می‌توان سیستم عصبی مرکزی ،غدد لنفاوی و گردش خون،دستگاه تناسلی وادراری ، دستگاه گوارش و معده ،استخوان‌ها و مفاصل و پوست رانام برد. ساير میکروباکتریومها مانند بووی ،افریکنم ، میکرتی و کانتی نیز باعث بيماري می‌شوند ولی نادر هستند .از انواع نشانه‌های سل می‌توان به سرفه مزمن همراه با خلط سینه اغشته به خون ، تب ، تعريق شبانگاهی و کاهش وزن اشاره کرد. سل را می‌توان با راديوگرافی قفسه سینه ، تست پوست و خون و بررسی میکروسکوبی وکشت میکروبی خلط و مایعات بدن درازمایشگاه تشخیص داد. درمان سل مشکل است وبه دوره‌های طولانی و استفاده از انتی بیوتیک‌های متفاوت نیاز دارد همچنین باید رفتار وتماس افراد کنترل شود. گونه هاي مقاوم به آنتي بيوتيك مايكوباكتريوم در سالهاي اخير درمان سل را با مشکل روبه رو کرده است.

پیشگیری از الوده شدن به سل وکنترل تماسهای افرادوهمچنین واکسیناسیون توسط واکسن بی سی جی بهترین شیوه مبارزه با سل است .باکتری‌های سل می‌تواند توسط عطسه وسرفه ویا تف کردن افراد الوده به سل در محیط پخش شود.در حال حاضر حدود یک سوم جمعیت جهان به باکتری‌های سل نوع ضعیف الوده‌اند وسرعت الوده شدن افراد درحال حاضر یک نفر در هر ثانیه‌است هرچند بسیاری از این عفونت‌ها به صورت نهانی هستند . حدود یک دهم این عفونت‌ها نهايتا به سل آشكار تبدیل می‌شوند واگر بدون معالجه رها شوندبیش از نیمی از انها به مرگ منجر می‌شود. در سال ۲۰۰۴ حدود۱۴٫۶ ملیون نفردر جهان از بیماری نوع شدید سل رنج می‌برند وحدود ۸٫۹ ملیون نفردر جهان مستعد نوع شدید سل هستند وحدود۱٫۶ ملیون نفر نیز بر اثر سل مردند.بیشتر این امار مربوط به کشورهای جهان سوم است اما این امار حتی در کشورهای پیشرفته نیز رشد داشته دلیل این امر می‌تواند کم کاری در زمینه واکسیناسیون و يا گسترش بيماري ایدز ‌باشد. حدود ۸۰٪ افراد سلی در آسیا و آفریقا هستند ودر آمریکا حدود ۵ تا ۱۰ درصد به ازمایش سل جواب مثبت داده‌اند. در آمریکا۲۵۰۰۰ نفر مستعد سل وجود دارد وحدود ۴۰٪ سل در آمریکا به دلیل مهاجرت افراد آسیایی و آفريقایی رخ می‌دهد.

راه‌های ابتلا

اصلی ترین راه ابتلا استنشاق ترشحات یا غبار آلوده به باسیل سل می‌باشد که معمولاً ناشی از تماس با بیمار سلی درمان نشده می‌باشد. ولی سل گاوی می‌تواند از طریق مصرف لبنیات آلوده و غیر پاستوریزه نیز انسان را آلوده نماید.بیماری سل به وسیله قطره‌های ریز موجود در هوا از فردی به فرد دیگر منتقل می‌شود و اغلب افرادی را که در ارتباط نزدیک با فرد بیمار باشند درگیر می‌کند .لذابايد بيمار به بیمارستان منتقل شود و یا تحت درمان صحیح قرار بگیرد. یک سرفه می‌تواند حدود ۳۰۰۰ ریزقطره عفونی تولید کند.این ریزقطره‌ها به سرعت خشک می‌شوند و در هوا معلق می‌مانند و در صورت استنشاق وارد ریه افراد می‌شوند.بنابراین افراد مبتلا هنگام عطسه و سرفه باید همیشه برای پوشاندن دهان و بینی خود از دستمال استفاده نمایند و پس از آن ، دستهای خود را با دقت بشویند.
البته این به آن معنا نیست که فرد مبتلا به سل باید قرنطینه شود .در تماس کوتاه و گذرا امکان انتقال بسیار کم است .بسیاری از مردم میکروب سل در بدنشان وجود دارد اما مبتلا به بیماری سل فعال نیستند .سل از طریق حشرات نیز منتقل می‌شود.
این باکتری می‌تواند تمامی اعضای بدن را گرفتار کند اما بیشتر ریه‌ها را گرفتار می‌کند.باکتری سل پس از ورود به ریه‌ها در آنجا تکثیر پیدا می‌کند ومعمولاً پس از تحریک سیستم ایمنی برآن در همان محل به صورت نهفته باقی می‌ماند ودر صورت ایجاد شرایط مساعد ممکن است سل ریوی بروز کند.گاهی باکتری پس از تکثیر در ریه‌ها از طریق خون به سایر اعضای بدن منتقل می‌شود و ایجاد سل در آن عضو می‌نماید. ندرتاً باکتری بلافاصله پس از ورود به ریه‌ها، شروع به فعالیت و تکثیر می‌کند و موجب بیماری فعال درریه‌ها می‌گردد که این نوع در کودکان و بیمارانی که اختلال سیستم ایمنی دارند، شایعتر است.

دیگر نامهای سل

در گذشته سل را کانسامپشن یا مصرف کننده می‌گفتند چرا که این گونه تصور می‌شد که افراد را از داخل می‌خورد وبا سرفه خونی وزردی همراه است .سل جلدی نیز یکی دیگر از نام‌های عامیانه بود.دشمن پادشاه نیز نام دیگری بود چون اعتقاد بر این بود که پادشاه با دست زدن به افراد سلی آنها را شفا می‌دهد.پوت و یا گیبس مفصلی نیز نامیده می‌شد. نام بیماری کوخ نیز متداول است..
سل میلیاری که با نام سل ارزني نیز شناخته می‌شوددر بيماران با ضعف ايمني ديده مي شود.دراین نوع ضايعات تحت پرتو ایکس ظاهری دانه شکل دارند.

اشکال بیماری سل

  • سل ریوی که اگر ریه‌ها را درگیرکند بیماری سل ریوی حادث می‌شود که خود شامل دو گروه می‌شود:

الف- سل ریوی با خلط مثبت (یعنی حاوی مایکوباکتریوم)

ب‌- سل ریوی با خلط منفی (یعنی فاقد مایکوباکتریوم) بیماران مبتلا به سل ریوی از مهم‌ترین گروه می‌باشند زیرااین گروه به عنوان مخزن بیماری در جامعه نقش دارند و موجب انتقال بیماری به سایر افراد می‌گردند.

  • سل خارج ریوی :سل ممکن است بجز ریه اعضای مختلفی از بدن را گرفتار کند که این اعضا می‌تواند شامل غدد لنفاوی ، استخوان و مفاصل ، ستون مهره‌ها، دستگاه ادراری تناسلی ، شکم و روده ، پریکارد قلب باشد.

عوامل مساعدکننده

بعضی از عواملی که باعث می‌شود آلودگی به سل تبدیل به بیماری شود یا فرد سالم در معرض بیشتری برای بیمار شدن باشد در زیر آمده‌است:

  1. عفونت ایدز
  2. استفاده از مواد مخدر
  3. عفونت اخیربا میکوباکتریوم توبرکلوزیس (طی ۲ سال گذشته)
  4. علائم رادیوگرافی قفسه سینه که دال بر سل قبلی باشد (در افرادی کامل درمان نشده‌اند یا اصلاً درمان نشده‌اند).
  5. درمان طولانی با کورتیکواستروییدها (داروهای سرکوب کننده سیستم ایمنی)
  6. سرطان سروگردن
  7. بیماریهای خونی (مانند لوسمی)
  8. بیمارهای کلیوی پیشرفته
  9. وزن بدن پایین (۱۰ درصد یا کمتر از ۱۰ درصد وزن مطلوب)
  • آلودگی به ایدز یکی از عوامل موثر در ابتلا به سل می‌باشد.یعنی فردی که به ایدز مبتلا باشد ۵ درصد احتمال دارد که به سل مبتلا شود.

علایم بالینی

سل اولیه معمولاً بی نشانه‌است و در جریان معاینه اطرافيان بیماران سلی کشف می‌شود.نشانه‌های بیماری عبارت‌اند از سرفه ( معمولاً خشک)، تب ، کم اشتهایی و در کودکان نارسایی رشد.نشانی‌های شدیدتر بیماری ممکن است شامل حملات سرفه ، دیده شدن خون در خلط باشد.
سل ممکن است بحز ریه اعضای مختلفی از بدن را گرفتار کند که این اعضا می‌تواند شامل غدد لنفاوی ، استخوان و مفاصل ، ستون مهره‌ها ، دستگاه ادراری تناسلی ، شکم و روده ، پریکارد قلب باشد که بسته به ناحیه گرفتار علایم خاص خود را خواهد داشت.

در بیماری‌های نوع شدید سل حدود ۷۵٪ سل ریوی است که علائم آن شامل درد قفسه سینه و سرفه خونی و مزمن بیش از سه هفته و علائم سیستماتیک شامل تب و لرز، عرق شبانه ، کاهش اشتها ، کاهش وزن و رنگ پریدگی وخستگی مداوم می‏باشد.در حدود ۲۵٪ سل حاد عفونت از شش شروع شده وبه دیگر قسمتها سرایت می‌کند و باعث بروز انواع تی بی می‌شود. عفونت غیر ریوی در پرده جنب ،سیستم عصبي مرکزی ومننژ ،غدد لنفاوی ، حلق ، سیستم تناسلی ، مفاصل واستخوانها دیده می‌شود.هرچند عفونتهای غیر ریوی واگیر دار نیستند ولی ممکن است با نوع واگیر دار ریوی همزمان باشد.

کلا هر بیماری که یک یا چند علائم زیر را داشته باشد باید مشکوک به بیماری سل شد:

  1. سرفه بیش از ۲هفته(شایعترین علامت)(معمولاً خشک)
  2. تب و عرق شبانه
  3. بی اشتهایی
  4. خلط فراوان
  5. خلط خونی
  6. درد قفسه سینه

عارضه‌های بیماری

بسته به دستگاه درگیر و مدت درگیری سل می‌تواند منجر به پلورزی(جمع شدن مایع در فضای جنب)، آمپیم( پلورزی چرکی سلی)، هموپتزی (خونریزی رخمهای مخاط برونش ) که معمولاً جزیی است ولی می‌تواند به خونریزی کشنده نیز منجر شود.خنازیر یا لنفادنیت گردن ( تورم گره‌های لنفاوی که ممکن است با ترشح نیز همراه شود . تخریب کلیه‌ها ؛ اختلال‌های باروری در گرفتاری اندامها تناسلی ، شکستگی مهره‌ها و .... شود.

پیدایش بیماری

باکتری سل (نقاط قرمز) در بزاق.

حدود ۹۰٪ افرادی که توسط میکروباکتریوم توبركولوز الوده شده اند دارای عفونت نهانی می‌باشندوتقریبا بدون علائم تشخیص هستند. حدود یک دهم این افراد نهايتا به سل حاد مبتلا می‌شوند واگر بدون معالجه رها شوندبیش از نیمی از انها به مرگ منجر می‌شود. عفونت زمانی شروع می‌شود که میکرو باکتریومها به مكانی می‌رسند که مي توانند در آنجا تكثير يابند (اغلب درصورت ضعف دستگاه ايمني فرد). مکان اولیه شروع عفونت در شش که گون نامیده می‌شودوبه طور معمول در قسمت بالای لوپ پایينی یا در قسمت پایينی لوپ بالای ريه قرار دارد.در ابتدا باکتری‌ها توسط سلول ايمنی برداشته می‌شوند و به آنها اجازه حمله مکرر داده نمی‏شود اگرچه این سلولها می‌توانند باسیل‏ها را به محل گره‏های لنفاوی ببرند٬ اما در مرحله دوم انتشار توسط جریان خون باکتریها به دیگر ارگانها انتقال میابند وکل بدن را می‌توانند الوده کنند.اگرچه تاثیرات سل بر روی قلب و ماهیجه‌های اسکلتی و پانکراس و تیروئید بسیار کم است.بیماری سل می‏تواند برای دیگر بیماری‌ها زمینه را نیز آماده کند.برای مبارزه با سل در داخل بدن ماكروفاژها ، لنفوسيتهای تی وبی و فیبروبلاست‏ها که در بین سلول‏ها قرار دارند با هم جمع شده و تشکیل گرانولار می‌دهند که در آن یاخته‌های عفونی توست لنفوسيتها احاطه می‏شوند و با این عمل از پراکنده شدن باکتری‏ها جلوگیری کرده و محیطی برای فعاليت سیستم حفاظتی ایجاد می‌کند.در داخل گرانولارها لنفوسيتها سايتوكينهايی را ترشح مي كنند تا با فعال كردن ماكروفاژها باکتری‌ها را نابود کند البته لنفوسيتها می‌توانند مستقیما نيز باکتری‌ها را نابود کنند. اغلب باکتری‌ها بطور کامل نابود نمی‌شوند و تعدادی به حالت کمون می‌روند و عفونت نهایی را ايجاد مي كنند.یکی دیگر از ویژگیهای گرانولار درانسان ايجاد سلول‌های مرده داخل خودش است که نکروزیس نامیده می‌شود. نکروزیس یک بافت نرم سفید پنیری رنگ است که با چشم دیده می‌شود (نكروز كازئوز).اگر چنانچه باکتری‌ها راهی به داخل جریان خون مخصوصا در بافتهای آسیب دیده بیابند به دیگر اعضای بدن رفته و باعث انتشارعفونت می‌شوند و به صورت دانه‌های ریز سفید رنگ ظاهر می‌شوند.این نوع شدید بیماری بیشتر در کودکان خردسال یا بزرگسالان با ضعف ايمنی شایع است و سل ميلياري ناميده مي شود. سل ميلياري عليرغم درمان امار مرگ ومیر ۲۰٪درصدی دارد زيرا در بسیاری از موارد عفونت پیشرفت کرده و بافت های مختلفي درگير نكروز پنيري شده اند. در انواع شدید بیماری این حفره راهی به مسیر هوا پیدا کرده واین مواد سفید رنگ توسط سرفه بیرون می‌اید.این مواد شامل باکتری‌های زنده نیز بوده و همچنین روشي است براي انتشارعفونت.

روشهای تشخیص

عکس قفسه سینه بیماری که به سل مبتلاست توسط اشعه ایکس

بیماری سل را می‌توان با علائم ظاهری بيماري که روی ارگانهای بدن میگذارد تشخیص داد. روشهاي آزمايشگاهی ، راديوگرافي ویا تست توبرکولین پوست نيز وجود دارند.یکی از مشکلات در تشخیص سل زمانبر بودن بعضی از این روشهاست مثلا کشت ازمایشگاهی خلط به ۴ الی ۱۲ هفته وقت نیاز دارد. تفسیر تست پوستی به عوامل ریسک فرد برای مواجهه با عفونت ،سیستم ايمنی و تاريخچه واکسیناسيون فرد بستگی دارد. افراد داراي عفونت نهانی که قبلا واکسینه نشده اند نسبت به افراد واكسينه شده در تست پوست به مدت زمان بیشتری نیاز دارند تا واکنش نشان دهند .بنابراین این تست باید با دقت وبا توجه به محل زندگی بیمار انجام شود.تست توبرکولین پوست ممکن است جواب منفي كاذب نیز بدهد مثلا در بيماران دچار سوء تغذيه ، ضعف ايمنی يا سل ميلياری. البته در روشهای جدید براي تشخيص با استفاده از واکنش‌های زنجیری پلیمراز به شناسای دی ان ای باکتری و سنجش میزان پادتنهایی که بدن در عکس العمل به باکتری‌ها ترشح می‌کند می‌پردازد.این تستها دقيقتر هستند .روش‏های تشخیص عبارتند از:

  • آزمون توبرکولین
  • کشت خلط

۳ نمونه خلط از بیمار گرفته و به آزمایشگاه ارسال می‌گردد. نحوه گرفتن نمونه خلط :

  1. ابتدا در اولین مراجعه فرد مشکوک یک نمونه گرفته می‌شود.
  2. ظرفی به بیمار داده می‌شود که مشخصات بیمار در سطح خارجی ظرف نوشته شده‌است. وبیمار باید نمونه دوم خود را صبح زود و قبل از مراجعه دوم جمع‌آوری کند.
  3. در مراجعه دوم نمونه سوم از وی گرفته می‌شود.

درمان

دوره درمان و تعداد داروی مورد مصرف بسته به شدت بیماری و قسمت‌های درگیر بدن متفاوت است ولی بطور متوسط بین شش ماه تا یک سال می‏باشد.آلودگی هم‌زمان به بیماری ایدز می‌تواند درمان بیماری را بسیار مشکل کند.درمان انواع مقاوم به درمان باسیل سل از چالشهای پزشکی است.در گذشته تنها راه‌های درمانی استراحت در جاهای خوش آب و هوا و در زیر نور خورشید،نیروبخشی جسمانی،دوری از کارهای سخت و رنجاور،ورزش سبک،گردش و شادی و خوش گذرانی و دوری از غم و اندوه،خوردن خوارکهای سودمند و نیروبخش بود.طول مدت درمان معمول ۶ ماه است که ۲ ماه اول مرحله حمله‌ای شامل ۴ داروی ایزونیازید، ریفامپین، پیرازینامید و اتامبوتول است و ۴ ماه بعدی در مرحله نگهدارنده از ۲ داروی ایزونیازید و ریفامپین استفاده می‌شود.

مشکلی که در ارتباط با آنتی بیوتیک‏ها وجود دارد٬ مقاوم شدن باکتریها به آنتی بیوتیکها است. استفاده از آنتی بیوتیک‌ها اغلب داراي عارضه نيز هست مانند عوارض کبدی .مقاومت در برابر انتی بیوتیک‌ها که به طور منظم مصرف می‌شوند شامل مقاومت اولیه وثانویه‌است . مقاومت اولیه در افراد الوده به نوع شدید احتمال بيشتري دارد .برای این افراد نباید فقط داروهای با کیفیت پایین استفاده کرد.موضوع مقاومت دارويی یک مساله فراگیر است چرا که هرچه طول درمان بيشتر باشد نیاز به داروهای گرانتر (داروهاي سري دوم درمان) بیشتر می‌شود.مقاومت می‌تواند به صورت مقاومت چند دارويی نیز باشد. در زمان‌های گذشته روشهاي معالجه‌ سل بیشتر بر رژيم غذایی متمركز بود.پلی ایلدر در کتاب تاریخ طبیعی اين روشها را بیان می‌کند : کبد گرگ همراه با شراب رقیق وچربی خوک همراه با سبزی و سوپ مغز خر ماده. نشان داده شده موش‏هايی که در رژیم غذایی خود ۲٪ پروتئین مصرف می‌کنند مرگ و میر بیشتری در اثر بیماری سل نسبت به موش‏هایی دارند که ۲۰٪ پروتئین مصرف می‌کنند وبا افزايش پروتئین در رژيم غذايي گروه اول مرگ و مير كم مي شود. .علاوه بر این امارها در بین مهاجران لندن نشان می‌دهد افرادی که گیاه خوارند وگوشت وماهی مصرف نمی‌کنند ۸٫۵ برابر بیشتر در معرض سل قرار دارند چراکه مبتلا به سوء تغذیه هستند.

عوارض داروهای ضد سل

سرگیجه، تهوع، تاری دید، عدم تعادل، زرد شدن سفیدی چشم‌ها، دل‌درد، استفراغ و وزوز گوش که در صورت مشاهده این علائم باید مصرف داروها قطع شود و پزشک در جریان قرار گیرد.

  • نارنجی شدن یا قرمز شده رنگ ادرار یا سایر ترشحات بدن در اثر مصرف ریفامپین می‌باشد وهیچگونه خطری ندارد.

پیشگیری

  • اصلی ترین راه مبارزه با این بیماری شناسایی افراد مبتلا و درمان آنها با داروهای ضد سل می‌باشد.
  • شناسایی افراد آلوده که به هنوز به سل مبتلا نشده‌اند .
  • ارتقاء آموزشهای بهداشتی و سطح اقتصادی فرهنگی در جامعه موجب کاهش بیماری می‌گردد.
  • مبارزه با بیماری ایدز این بیماری موجب شیوع موج جدید از بیماری سل گردیده‌است.
  • بعد از ۲ هفته از شروع درمان امکان انتقال بیماری به دیگران وجود ندارد ولی در ۲ هفته اول درمان باید از تماس‌های مکرر با بیمار مبتلا به سل خودداری کرد.
  • بیماران حتماً از ماسک استفاده کنند.
  • از بوسیدن کودکان خودداری شود.
  • از پراکندگی اخلاط در هوا و زمین خودداری کنند.

پیشگیری در جامعه

  • اصلی ترین راه مبارزه با این بیماری شناسایی افراد مبتلا و درمان آنها با داروهای ضد سل می‌باشد(تحت نظارت مستقیم DOTS).
  • شناسایی افراد آلوده که به هنوز به سل مبتلا نشده‌اند .
  • ارتقاء آموزشهای بهداشتی و سطح اقتصادی فرهنگی در جامعه موجب کاهش بیماری می‌گردد.
  • مبارزه با بیماری ایدز ، این بیماری موجب شیوع موج جدید از بیماری سل گردیده‌است.

پیشگیری با واکسن سل (ب‌ث‌ژ)

با توجه به دستورالعمل‌های کشوری واکسن ب‌ث‌ژ در حال حاضر در بدو تولد ودر یک نوبت تزریق می‌شود.

  • تزریق مکرر واکسن سود بخش نیست و فقط یکبار تزریق کافی است.

باید دانست که واکسن ب‌ث‌ژ از بروز موارد خطرناک و مرگ ومیر بیماری سل منشتر اعضای بدن و سل مننژیت‌ی جلوگیری به عمل می‌آورد ولی اثرات ناچیزی در پیشگیری از گسترش بیماری سل در جامعه دارد.

شرایط اتاق بیمار

  1. نور خورشید به مقدار کافی به درون اتاق نفوذ کند.
  2. به اندازه کافی پنجره داشته باشد (یک پنجم مساحت کف اتاق).
  3. از بستن پنجره اتاق بیمار خودداری کنید.

اهمیت مبارزه صحیح باسل

با تشخیص به موقع و درمان صحیح بیماران مبتلا به سل به راحتی می‌توان با این بیماری مبارزه کرد.ولی اگر بیماران را نتوانیم تشخیص دهیم به راحتی هر بیمار مسلول سالانه ۱۰ تا ۱۵ نفردیگر را در خانواده ونزدیکان خود آلوده می‌کند ومهم‌تر آنکه اگر بیمار مبتلا به سل ریوی را تشخیص دهیم ولی تحت درمان صحیح و دقیق قرار نگیرد،موجب به وجودآمدن میکروب سل مقاوم به دارو می‌گردد که دیگر داروهای ضد سل معمولی برآن اثرنمی‌کند ودر نتیجه بیماری وخیم تر شده وبه راحتی قابل درمان نیست واگر به دیگران منتقل شود مشکلات زیادی را به وجود می‌آورد.

  • عدم درمان صحیح و دقیق بیماران مسلول موجب بروز بیماری لاعلاجی می‌گردد.
  • سل بیماری فقرا می‌باشد.

قوانین و اصول کلی برای ساخت یک بیمارستان



 

معماری بیمارستان

در حالی که بیمارستان‌ها در گذشته آگاهانه جهت مصارف پزشکی، جراحی طراحی می شدند امروزه می‌توان شاهد تغییر جهت به سوی انسانگرایی در امکانات بیمارستانی بود. بیمارستانهای امروزی بیشتر به هتل شبیه هستند. وجود فضای اقامتی دارای اهمیت بیشتری نسبت به طرح‌های سرد بهداشتی در بیمارستانهای گذشته است. مدت زمان بستری و اقامت بیمار به طور پیوسته کوتاهتر می‌شود و علاقه به اتاق‌های یک تختی یا دو تختی (در خصوص بیمارهای خصوصی) بیشتر شده است.

قسمت بندی و تعین محدوده

یک بیمارستان عمومی به بخشهای مراقبت، معاینه و درمان، انبار و محل نگهداری موقت زباله، اداری و فن آوری تقسیم می‌شود. قسمت‌های اقامتی و احتمالا بخش‌های آموزشی و پژوهشی و همچنین بخشهای حمایتی برای عملیاتهای خدماتی نیز در یک بیمارستان عمومی وجود دارند.

انواع بیمارستانها

بیمارستانها را می‌شود به گروههای زیر تقسیم کرد: کوچکترین (تا 50تخت)، کوچک (تا150 تخت)استاندارد(تا600 تخت) و بزرگ. حمایت کنندگان مالی بیمارستانها ممکن است دولت، بنیادهای نیکوکاری یا خصوصی یا ترکیبی از اینها باشند. بیمارستانها را می‌توان از جهت نوع فعالیت به بیمارستانهای عمومی، تخصصی و دانشگاهی تقسیم کرد.

بیمارستانهای دانشگاهی

بیمارستانهای دانشگاهی با بیشترین ظرفیت خدماتی را می‌توان برابر با دانشکده‌های پزشکی و بیمارستانهای عمومی بزرگ دانست. آنها امکانات تشخیص و درمانی گسترده‌ای دارند و به طور اصولی پژوهش و آموزش را به پیش می برند.سالنهای سخنرانی و اتاقهای تشریح بایستی طوری گنجانده شوند که فعالیت بیمارستان توسط ناظرین مختل نشوند. بخشها باید بزرگ باشند تا هم ملاقات کنندگان و هم ناظران را در خود جای دهند. امکانات و نیازهای ویژه بیمارستانهای پزشکی ایجاب می‌کند اتاقها به صورت ویژه‌ای طراحی شوند.

مفهوم طرح ریزی

موقعیت: محل پروژه باید دارای فضای کافی برای بخشهای اقامتی مستقل و دپارتمانهای مختلف بیمارستان باشد. بایستی در منطقه آرام باشد و در آینده نیز احتمال ساخت و ساز در اطراف آن وجود نداشته باشد مگر اینکه توسط محلهای مجاور تفکیک و مستثنی شده باشد. تجهیزات نبایستی بر اثر مه گرفتگی، باد شدید، گردوغبار، دود، بو وحشرات آسیب ببیند. زمین نباید آلوده باشد و برای گسترش فضا، زمینهای آزاد اطراف نیز در نظر گرفته شوند.

جهت:

بهترین جهت برای اتاق درمان و جراحی بین شمال غربی و شمال شرقی است. نمای بخش پرستاری در جهت جنوب به جنوب شرقی مناسب است آفتاب صبحگاهی دلپذیر، گرمای کم، مزاحمت کم نور آفتاب (احتیاج به تاریک کردن اتاق نیست)، هوای ملایم در عصر ها، اتاقهایی که رو به شرق و غرب هستند به نسبت دارای آفتاب گیری بیشتر هستند اگر چه از آفتاب زمستانی بهره کمتری می برند. جهت بخشهای بیمارستان که دارای اقامت متوسط کوتاهی هستند مهم نیست برخی مقررات انظباطی تخصصی حکم می‌کنند که بیماران در معرض نور مستقیم خورشید قرار نگیرند که اتاقهای رو به شمال برای آنها مناسب است.

 تصویر:

یک بیمارستان قرار است گسترش یابد، طراحی آن شامل چهار فاز سازندگی می‌شوند یک محیط بسته بزرگ که شامل یک پارک ساخته خواهد شد که پنجره‌ها بتوانند رو به آن باز شوند بدون آنکه صدا مزاحمت ایجاد کند.

اشکال ساختمانی درمانگاه بیماران سرپایی:

محل درمان بیماران سر پایی دارای اهمیت ویژه‌ای است. جداسازی مسیر بیماران سرپایی و بیماران بستری شونده باید در اوائل برنامه ریزی مد نظر قرار گیرد.با این حال راه دسترسی به دپارتمانهای پرتو ایکس و جراحی بایستی نزدیک باشد. امور مربوط به بیماران سرپایی هر روز مهمتر می‌شوند. بنابراین به اتاق‌های انتظار بزرگتر و اتاقهای درمان بیشتری نیاز است.

راهروها:

راهروها باید برای بیشترین جریان گردشی طراحی شوند. در کل، راهروهای دسترسی بایستی حداقل دارای 50/1 متر پهنا داشته باشند. راهروهایی که بیماران را با تخت متحرک جابجا می‌کنند باید حداقل دارای پهنای موثر 25/2 متر باشند. سقف معلق در راهروها می‌توانند تا 40/2 متر ارتفاع داشته باشند. پنجره‌های نورگیر و هواگیر نبایستی بیش از 25 متر از یکدیگر فاصله داشته باشند. پهنای مفدار راهروها نباید توسط برآمدگیهای دیوار، ستونها و عناصر دیگر ساختمان مختل و محدود شود. در را هروهای بخش باید با توجه به مقررات داخلی در برای خروج دود سیگار تعبیه  شود.

درها:

در طراحی درها بهداشت باید در نظر گرفته شود. لایه سطحی در بایستی دارای مقاومت بلند مدت در برابر نظافت مداوم توسط تمیزکننده‌ها و میکروب کشها باشد و بایستی طوری طراحی شود که مانع انتقال صدا، بوهای نا مطبوع و جریان هوا باشند. درها نیز بایستی دارای همان استاندارد عایق بندی در برابر صدا باشد که دیوارهای اطراف از آن برخوردارند. چوب دوروکشه در باید حداقل توانایی کاهش صدا تا25 دسی بل را داشته باشد. ارتفاع دقیق دربها به نوع و عمل آنها بستگی دارد.

درهای معمولی m 20/2 -10/2

دروازه‌های عبور وسایل نقلیه m 50/2

ورودی انتقالات m 80/2- 70/2

حداقل ارتفاع در جاده‌های ورودی m 50/3

پله ها:

به خاطر دلایل سلامتی، پله‌ها بایستی طوری طراحی شوند که در مواقع لزوم ظرفیت تمام گردش عمومی را داشته باشند البته مقررات ساختمان سازی ملی نیز بایددر نظر گرفته شوند. پلکانها باید در هر دو طرف نرده داشته باشند و بدون بر آمدگی پیشبن باشند(بدون لبه برآمده) پله‌های پیچ دار (حلزونی) نمی‌توانند در مقررات مربوط به پله‌ها گنجانده شوند.پهنای موثر عرض پله‌ها و پاگردها باید حداقل دارای 50/1 متر باشند واز50/2 متر تجاوز نکنند. درها نباید پهنای مفید پاگردها را اشغال ومحدود کنند و با توجه به مقررات بیمارستان، درهای رو به راه‌پله باید به طرف خروجی باز شوند. می‌توان پله‌هایی با ارتفاع m m170 داشت و حداقل عمق پاگذار آن mm280 باشد. بهتر است نسبت ارتفاع/ عمق پاگذار 300تا150 میلی متر باشد.

آسانسور ها:

آسانسورها انسانها، دارو ها، ملحفه‌ها و تختهای بیمارستانی را بین طبقات جابجا می‌کنند و به خاطر مسائل بهداشتی و زیبایی بهتر است آسانسورهای جداگانه‌ای را برای هر کدام این اهداف در نظر گرفت. در ساختمانهایی که مراقبت، معاینه و درمان در طبقات بالایی انجام می گیرند حداقل دو آسانسور برای انتقال تخت لازم است. اتاقک آسانسور باید به اندازه‌ای باشد که جا برای یک تخت ودو همراه وجود داشته باشد. سطوح داخلی کابین باید صاف، قابل شستشو و به راحتی قابل ضد عفونی باشد. کف آن نباید سر باشد چاه آسانسور باید ضد آتش باشد. برای هر صد تخت یک آسانسور چند منظوره باید تعبیه شود و تعداد این آسانسورها در بیمارستانهای کوچکتر حداقل دو دستگاه باید باشد، بعلاوه حداقل بایستی دو آسانسور کوچکتر برای تجهیزات قابل حمل، کارکنان وملاقات کنندگان وجود داشته باشد:

ابعاد دقیق آسانسور: m 20/1 × 90

ابعاد دقیق چاه آسانسور: m 50/1 × 25/1

مسیریابی :

برای جلوگیری از انتقال میکروب بر اثر تماس، فعالیتهای مختلف جداگانه‌ای می بایست صورت گیرد. سیستم تک راهرویی که در آن بیماران جراحی شده و بیماران آماده جراحی، کارکنان آماده جراحی و کارکنان پس از انجام عمل و حمل وسایل تمیز و کثیف از یک راهرو استفاده می‌کنند دیگر استاندارد نیست. بهتر است سامانه دو راهروی داشته باشیم که در آن بیماران و کارکنان یا بیماران و وسایل غیر تمیز از یکدیگر جدا باشند. هنوز بهترین نوع این موارد مشخص نشده است و بنابراین به صورت جداگانه در نظر گرفته می‌شوند. یک راهبرد موثر، جدا کردن جریان بیماران از محل کار مورد استفاده کارکنان گروه جراحی است.

اتاقهای جراحی اصلی :

تعدادی اتاق ملزومات و کار در مجاورت مستقیم اتاق جراحی هستند. اتاق جراحی باید به گونه‌ای طراحی شود تا هر چه بیشتر به شکل مربع شباهت داشته باشد تا کار در هر جهت از تخت جراحی به راحتی انجام گیرد. اندازه مناسب می‌تواند 50/6 × 50/6 متر با ارتفاع 3 متر و اضافه ارتفاع 70/0 m برای تهویه و خدمات دیگر باشد. اتاقهای جراحی بهتر است یکسان باشد تا حداکثر انعطاف پذیری را داشته باشند و عملها روی میز قابل حملی صورت گیرد که بر روی پایه‌ای ثابت در وسط اتاق سوار شده باشد. نور طبیعی از نظر روانشناختی دارای امتیاز خاصی است که جلوگیری از آن تقریبا غیر ممکن می نماید. واگر هم امکان آن وجود داشته باشد باید سیستمی وجود داشته باشدکه به طور کامل جلوی نفوذ این نور را بگیرد(برای مثال عملهای جراحی چشم در فضای خیلی تاریک انجام می‌گیرد) امروزه اتصالات خدماتی و وسایل فنی معمولا از طریق تجهیزات بیهوشی معلق تأمین می‌شود. در غیر این صورت ،اتصالات خطوط خلاء، اکسید نیتروس و برق اضطراری بایستی حداقل 20/1 متر بالاتر از سطح کف اتاق قرار گیرند. جدا کردن بخشهایی که در حد بالای میکروب زدایی شده اند(استریل) و وسایل استریل نیز به آنجا ارسال می‌شود بسیار مهم است. تقسیم اتاق عمل به دو قسمت عفونی و غیر عفونی یک بحث پزشکی است اما عمل هوشیارانه و منطقی است. کف اتاق و سطح دیوارها باید بسیار صاف و قابل شستشو باشند از نصف برآمدگیهای تزئینی و سازه‌ای باید جلوگیری کرد.

اتاق بیهوشی :

اندازه اتاق بیهوشی باید تقریبا 80/3×80/3 متر باشد و درهای آن نیز کشویی و برقی باشد و به اتاق عمل باز شوند(پهنای 40/1 متر)این درها باید دارای دریچه و شیشه‌ای باشند تا بتوان با اتاق جراحی ارتباط تصویری داشت. اتاق بایستی مجهز به یخچال ،سینک آب ،لوله دستشویی و آبکشی، کابینت جهت نگهداری لوله هلی جراحی ،اتصالات تجهیزات بیهوشی. برق اضطراری باشد.

اتاق ترخیص بیهوشی:

این اتاق به اتاق بیهوشی شباهت دارد در ورودی به راهروی  کاری باید لولایی و بدون چفت با عرض 25/1 متر باشد.

اتاق شستشو:

تقسیم اتاق شستشو به بهداشتی ومعمولی ایده ال است اما از نقطه نظر بهداشت یک اتاق تکی کافی است. حداقل پهنای اتاق باید80/1 متر باشد. برای هر اتاق جراحی بایستی سه دست و صورت شویی (سینک) که آب را به اطراف نمی پاشد وجود داشته باشدکه از طریق پدالهای پایی کنترل شوند .بایستی دارای دریچه دید باشند و اگر هم برقی هستند بایستی با پدالهای پایی باز شوند. اگر صرفه جویی در الویت دارد می‌توان از درهای لولایی چرخش استفاده کرد.

اتاق اشیاء استریل:

اندازه این اتاق دارای انعطاف پذیری بیشتری است اما بایستی به اندازه کافی فضای قفسه و کابینت وجود داشته باشد و بتوان به طور مستقیم از اتاق عمل به آن دسترسی داشت. به ازای هر اتاق عمل اشیاء استریل به مساحت تقریبی ده متر مربع نیاز است.

اتاق تجهیزات:

اگر چه دسترسی مستقیم به اتاق عمل ارجح است این کار همیشه ممکن نیست اگر دسترسی مستقیم امکان پذیر نباشد اتاق تجهیزات بایستی تا حد امکان نزدیک اتاق عمل باشد تا مدت انتظار کمتر شود. اتاقی به اندازه 20متر مربع باید در نظر گرفته شود.

اتاق زیر مجموعه استریل:

این اتاق را می‌توان مستقیم یا غیر مستقیم به بخش استریل اتاق عمل مرتبط کرد. این اتاق شامل یک بخش بهداشتی برای اشیاء استریل شده و یک بخش معمولی برای اشتباه غیر استریل است. تجهیزات آن بایستی شامل سینک، سطح انبار، سطح کار و استریل کننده‌های بخار باشد. وصل کردن یک اتاق زیر مجموعه استریل (ساب استریل) به چندین اتاق عمل می‌تواند مشکلات بهداشتی بوجود آورد که این کار نباید صورت گیرد. توجه داشته باشید که ابزار جراحی در واحد استریلیزه مرکزی آماده می‌شوند که خارج از محوطه جراحی قرار دارد.

اتاق گچ گیری:

به خاطر مسائل بهداشتی، این اتاق نباید در محوطه جراحی باشد بلکه در محوطه بیماران سرپایی بایستی قرار گیرد در واقع اورژانس بیمار بایستی از لابی‌های مختلف عبور کند تا به اتاق عمل برسد. تجهیزات شرایط پس از عمل فناوری اتاق بهداشت و تهویه هوا: سیستم تهویه هوا جزئی حیاتی از فناوری اتاق بهداشت است نمونه معمولی آن از جابجایی کم،لزرش با سرعت ثابت حرکت هوا (m /s 45/0)استفاده می‌کند که تمام میکروبها و ذرات رها شده را به خارج می راند. یک سیستم دمنده جهت دار هوا نیز برای به حداقل رساندن لرزش هوا و یکنواختی آن هوا را به داخل اتاق عمل می دمد. بنابراین می‌توان به مقدار زیاد از ترکیب هوای آلوده و هوای تازه (هوای اتاق بهداشت) جلو گیری کرد. برای حفظ بهداشت و تمیزی تجهیزات جراحی به مسافتی به ابعاد تقریبی 00/3×00/3 متر نیاز است. همچنین سیستم تهویه هوا پیش از آماده کردن مقدار هوا مورد نیاز، از طریق تصویه، رقیق و فشرده کردن هوا سطح اجرام زنده هوایی را می کاهد. برای مثال برای اطمینان از آلودگی زدایی هوا بین اتاقهای عمل به15تا20 بار تعویض هوا در ساعت نیاز  برای است. ایجاد منطقه‌ای در اتاق عمل که تا حد امکان فاقد جرم/ذره باشد از ورودی کنترل نشده هوا از طریق اتاقهای مجاور به داخل اتاق عمل بایستی جلوگیری کرد.این کار را می‌شود از طریق هوا بندی اتاق عمل (تمام درزها در طی ساخت بایستی پر شوند) و با تغییر فشار انجام داد (یعنی بالاترین فشار که در اتاق عمل است به تدریج در اتاق بیهوشی کمتر ودر اتاقهای دیگر به حداقل می رسد تا با بوجود آمدن تفاوت فشار هوا از اتاق عمل به اتاقهایی که به مراقبت کمتر احتیاج دارند حرکت کند) بنابراین پنجره‌های اتاق عمل بایستی دارای دریچه‌های مشبک تهویه هوا با قابلیت هوابندی کامل باشند .

فعالیتهای جنبی:

اتاقهای فعالیت‌های جنبی ضروری نیست که در نزدیکترین مجاورت اتاقهای عمل قرار گیرند. این اتاقها بوسیله راهرویی که مورد استفاه بیمار نباشد جدا شوند.

اتاق پرستارها:

ابعاد این اتاقها بستگی به بزرگی دپارتمان جراحی بیمارستان دارد. باید فرض شود که در هر تیم جراحی هشت عضو دارد(پزشکها،پرستارهای اتاق عمل، پرستارهای بیهوشی) اگر واحد جراحی دارای بیش از دو اتاق عمل باشند مناسب است که سیگاریها را از غیر سبگاریها جدا کرد. این اتاق راحتی باید دارای تعداد صندلی کافی، کابینت و یک سینک باشد.

محل کار پرستارها:

این اتاقها می بایستی دارای موقعیت مرکزی باشند و دارای شیشه‌های بلند تا راهروی کاری از آن طریق دیده شود. علاوه بر میز تحریر آنها باید دارای کمد و کابینت و دیوارهای بلند برای نصب برنامه‌ها باشند.

اتاق گزارشات:

این اتاقها که نیاز آنها مطلق نیست نباید بیش از 5 متر مربع باشنددر این اتاقها جراحان پس از عمل گزارش آن را تهیه می‌کنند.

داروخانه

یک داروخانه به مساحت 20 متر مربع می‌تواند انواع مواد بیهوشی ،داروهای جراحی و مواد دیگر را در خود جای دهد بخصوص که دارای قفسه‌های گردشی باشد.

اتاق نظافت:

مساحت 5 متر مربع برای چنین اتاقی کافی است این اتاقها بایستی به اتاق عمل نزدیک باشند زیرا پس از عمل میکروب‌زدایی (ضد عفونی) و تمیز کردن ابزار صورت می‌گیرد.

جایگاه تختهای تمیز:

در نزدیکی محدوده لابی بیماران بایستی فضای کافی جهت قرار دادن تختهای تمیز شده و آماده وجود داشته باشد. مقدار مورد نیاز عبارتست از یک تخت تمیز اضافی برای هر میز جراحی.

آبریزگاه

به خاطر مسائل بهداشتی مستراح‌ها بایستی خارج از محدوده جراحی و فقط در سرسرای (لابی) بیماران قرار گیرد.

ملزومات اتاق بازگشت هوشیاری:

اتاق بازگشت هوشیاری باید بتواند چندین بیمار عمل شده از اتاقها ی جراحی مختلف را در خود جا دهد. تعداد تختهای محاسبه شده باید5/1 برابر تعداد اتاقهای عمل باشند. اتاق مجاورآن اتاق شستشو با چند سینک است. پرستاری می بایستی دارای یک جایگاه نظارتی باشد که از آن بتواند بر همه بیمارها تسلط داشته باشد. طراحی اتاق باید طوری باشد که نور طبیعی بتواند وارد آن شود تا بیمارها بتوانند خود را با ساعات شبانه روز تطبیق دهند.

رعایت نکات ایمنی در جراحی

اتاق جراحی باید از طریق درهای کشویی برقی به اتاقهای بیهوشی، ترخیص شستشو واشیاء استریل ارتباط داشته باشند. این درها بایستی در خارج از اتاق عمل نصب شوند تا فضای اتاق را اشغال نکنند. به خاطر مسائل بهداشتی، سیستم باز کردن درها باید با پدالهای پایی کنترل شود در اتاق فعالیتهای جنبی درهای محوری (بدون جفت) با پهنای یک متر تا 1.25 متر کافی است این نکته بایستی در نظر گرفته شود که اتاقهای اصلی بیهوشی دارای ترکیبی انفجار کننده از گازها هستند (بخارها، اکسیژن، اکسید نیتروژن) این گازها ممکن است به محدوده جراحی اتاقهای آماده کردن بیمار و گچ گیری رخنه کنند برای مقابله با جمع شدن گازهای بیهوشی در اتاق اتصالات الکتریکی و الکتروپزشکی بایستی حداقل در ارتفاع 1.20 متر از سطح کف اتاق قرار گیرند. به وسیله کف رسانای اتاقها را با هم برابر کنید. رطوبت هوا را بین 60% تا 65% حفظ کنید. اتاقهایی که جهت نگهداری مواد بیهوشی به کار می روند بایستی ضد آتش باشند و به اتاقهای عمل، زایمان و بیهوشی راه نداشته باشند.

روشنایی

روشنایی در اتاق عمل بایستی قابل تنظیم باشد تا با توجه به موقعیت برش جراحی، نور را بازاویه‌های مختلف بتاباند. متداول ترین سیستم روشنایی چراغهای جراحی سقفی متحرک هستند این سیستم متشکل از یک روشنایی اصلی است که دارای حرکت چرخشی و زاویه‌هایی است و یک لامپ جنبی که بر روی یک بازوی ثانوی  روشنایی اصلی از سوار است. تعداد زیادی لامپ کوچک ساخته شده است تا از ایجاد سایه‌های خیلی تاریک جلوگیری شود. امروزه اتاقهای عمل تخم مرغی شکل با روشنایی داخل سقفی نیز گاهی ساخته شوند مقررات روشنایی بیمازستانها شدت اسم روشنایی برای اتاقهای عمل را LUX 1000 و اتاقهای جنبی عمل را LUX 500 معرفی می‌کنند.

استریل‌سازی مرکزی

این مکان جایی است که تمام ابزار بیمارستان را آماده می‌کند. بیشتر این وسایل توسط دپارتمان جراحی (40%) و مراقبتهای ویژه، جراحی و داخلی (هر کدام 15%) استفاده می‌شود. به همین دلیل اتاق استریل‌سازی و مرکزی بایستی در نزدیکی این حوزه‌های تخصصی قرار گیرد توصیه می‌شود که مکانهای استریل‌سازی در جاههایی که دارای رفت‌وآمد کم (انسان و مواد) است قرار گیرند. تعداد استریل‌سازها بستگی به بزرگی بیمارستان و دپارتمانهای جراحی دارد و ممکن هست مساحت تقریبی 120-40 متر مربع را اشغال کنند.

بخش مراقبتهای ویژه

وظیفه بخش مراقبتهای ویژه (ICU) جلوگیری از اختلالات خطرناک فعالیتهای حیاتی بدن است: برای مثال ،اختلالات تنفسی، دگرگشت (سوخت‌و‌ساز بدن) و قلب وعروق ،عفونتها،دردشدید و ازکارافتادگی اعضاء (کبد، کلیه) خدمات بخش مراقبتهای فشرده کنترل ودرمان وهمچنین مراقبت از بیمار است. در بیمارستانهای عادی که فاقد تخصص پزشکی خاصی هستند مرسوم است که مراقبتهای ویژه را به دوبخش جراحی وپزشکی داخلی تقسیم بندی کنند.

ترتیب:

دپارتمان مراقبتهای ویژه بایستی یک بخش جداگانه باشد که فقط (بخاطر مسائل بهداشتی)از طریق لابی‌ها قابل دسترس باشد. توجه داشته باشید که براساس قوانین بیمارستان ،هر بخش مراقبتهای ویژه ،بایستی دارای بخش آتش‌نشانی جداگانه باشد. به غیر از سرسرای کارکنان و بیماران ،ملاقات کنندگان فقط بایستی از طریق سرسرای ملاقات کنندگان (اتاق انتظار) به این واحد دسترسی داشته باشد. درمرکز یک واحد مراقبتهای ویژه بایستی یک جایگاه کاری باز پرستاری قرار داشته باشد که به همه اتاق‌ها مشرف باشد .اتاق بازگشت هوشی بخش جراحی معمولا در قسمت مراقبتهای ویژه قرار دارد تا بیماران تحت مراقبت همان کارکنان قرار گیرند (توجیه اقتصادی) تعداد بیماران هر بخش مراقبتهای ویژه می بایستی بین شش تا ده باشد تا از انباشته شدن حجم کارکنان پزشکی و پرستاری جلوگیری شود وبهترین خدمت به بیماران ارائه شود. برای هرواحد (که دارای شش تا ده تخت است) میبایستی جایگا ه وظیفه پرستاران، جایگاه استریل (داروها و آماده سازی خون) یک اتاق مواد ویک اتاق تجهیزات در نظر گرفته شود. فضای لازمه تختها را می‌توان در ترتیب باز، بسته یا ترکیبی از ان دو قرار دارد. در ترتیب باز فضای کف اتاق بایستی بسیار زیاد باشد. تمام تختها بایستبی در معرض دید و نظارت جایگاه پرستارها باشند و دیوارهای (پارتیشن هایی) سبک ومتحرک، بیماران را از یکدیگر جدا می‌کند. این دیوارها بایستی دارای سبکی و ارتفاع آنها نصف سقف اتاق باشد. در ترتیب بسته اتاق‌ها ی جداگانه‌ای برای بیماران در نظر گرفته می‌شود که باز هم می بایستی تحت نظارت جایگاه مرکزی پرستارها باشند. از نقطه نظر بهداشتی و و روانشناختی ترجیح داده می‌شود زیرا بیماران در این مرحله بسیار آسیب پذیر هستند. یک را ه حل میانی که بسیار متداول است قرار دادن دو یا سه تخت در اتاقهای جداگانه است. ایده ال ترین طرح نقشه ستره‌ای است که در آن اتاق بیمار از جایگاه پرستاران در مرکز منشعب می‌شود.اما به خاطر محدودیت فضا روشهای سنتی متداولتر است. وظایف جانبی: برای وظایف جانبی بخشهای زیر بایستی در نظر گرفته شود. اتاق عمل برای جراحی‌های جزئی(m 30-25) فضای آزمایشگاهی ،آشپزخانه ،ساب است(20m) اتاق مواد بهداشتی، اتاق معمولی، اتاق بهداشت، اتاق مهمانها،اتاق پزشک وظیفه، اتاق مدارک و در صورت امکان یک اتاق مشاوره و امکانات بهداشتی (با هماهنگی بخش بهداشت) بخش جراحی از نظر امکانات پزشکی می بایستی خود کفا و مستقل باشد.در کنار تمام تخت‌ها بایستی لوله، اکسیژن ،هوای فشرده وپمپ خلاء وجود داشته باشدو علاوه بر پریزهای برق متداول، پریزهای کم ولتاژ (برای سیستم فراخوانی پرستاران)و پریزهای پر فشار (مثلا برای تجهیزات پرتو ایکس) نیز بایستی تعبیه شود. بخش جراحی ویژه باید نزدیک و تا آنجا که می‌شود همسطح با دپارتمانهای جراحی و بخش پزشکی داخلی ویژه باشد. این بخش همچنین بایستی به پذیرش ومرکز خدمات عملیات اورژانس نیز نزدیک باشد. می بایستی با بخشهای بیماران سرپایی و جراحی مرتبط باشد همچنین توصیه می‌شود راههای دسترسی به آزمایشگاه کلینکی و بانک خون کوتاه باشد.

بخش‌های مراقبت

بخش‌های مراقبت بیماران بایستی در فضای بسته باشد و ترافیک انسانی‌ آن با طرح ریزی درست راهها به حداقل برسد. بخشها بایستی دارای پنجره‌هایی جهت ورود نور طبیعی باشد اما بخش‌های درمان ،اتاق پرستارها، داروخانه و غیره را می‌توان با چراغ روشن کرد.

دپارتمانهای مراقبت

پارتمان‌های مراقبت هر کدام به تخصصی ویژه تقسیم می‌شوند و اینها نیز دارای زیر مجموعه‌های خود می باشند. برای ایجاد مراقبت و نظارت کافی تعداد تختها هر بخش نبایستی بیش از 16 تا 24 عدد باشد به خاطر استفاده صحیح از کارکنان معمولا دو جایگاه کاری در کنار هم قرار داده و به بخش بزرگی از ناحیه خدماتی پرستاران متصل می‌کنند (برای مراقبت حدود 30 تا34 بیمار). ترتیب اتاقها به وضعیت، نوع و درجه حاد بودن بیماری بستگی دارد. نواحی پرستاری زیر نیز بایستی متمایز باشند: پرستاری عادی، مراقبت ویژه و فشرده تعداد تختها برای هر گروه مراقبتی در بخش مراقبت ویژه و فشرده کمتر است (بین 6 تا 12 تخت بسته به بزرگی بیمارستان)اتاق‌ها بایستی به گونه‌ای قرار گیرد که در کناره‌های تخت (دو طرف و قسمتهای تحتانی) فضای کافی برای حرکت و دسترسی وجود داشته باشد. تعداد کابینت‌ها و کمدها برای وسایل شخصی بیمار بایستی کافی باشد. (همچنین فضای کافی برای وسایل و تجهیزات مراقبتی مانند سینی متحرک و کمد وجود