قسمت عمده‌اي از زندگي روزانه هر شخص صرف اشتغال به كار مي‌شود. فعاليت‌كاري از نظر سلامت رواني شخص، فعاليتي مهم به حساب مي‌آيد و كار وسيله‌اي است كه براي فرد، استقلال مي‌آورد و رشد عزت نفس او را مساعد مي‌كند عوامل متعددي همواره به عنوان منابع فشارهاي رواني (استرس) در محيط كار وجود دارند، ‌از قبيل عوامل‌ محيطي و فيزيكي چون سروصدا، ازدحام، نور و صوت نامناسب، عوامل‌ انساني چون تعارض با افراد ديگر، عوامل‌ سازماني چون تراكم كاري، سياست‌ گذاري نادرست و.... در مقابل اين استرس‌ها ( فشارهاي رواني) اگر شخص قادر به مقابله مؤثر نباشد، دستخوش عوارض متعدد جسمي و رواني و رفتاري مي‌شود. طولاني شدن فشارهاي رواني ممكن است موجب كاهش رضايتمندي از شغل و منجر به فرسودگي شغلي شود كه پيامد آن كسالت، بي‌تفاوتي و كاهش اثربخشي، خستگي، ناكامي و حتي دلسردي در شخص مي‌باشد فرسودگي شغلي نه تنها با بهداشت رواني يك شخص بلكه با ميزان بهره‌وري او نيز رابطه دارد. لذا آشنا شدن با روش‌هاي مقابله مؤثر با فشارهاي رواني (استرس‌ها) و غلبه برفرسودگي شغلي مي‌تواند به ارتقاي بهداشت رواني و افزايش اثربخشي و بهره‌وري نيروي انساني كمك كند .

فرسودگي شغلي يا كار زدگي را شايد بتوان چنين تعريف كرد:

فرسودگي شغلي، از پا افتادگي و رخوت متصدي شغل به خاطر فشار رواني كاراست كه شخص نتوانسته به طور مناسبي با آن مقابله كند. فرسودگي شغلي را گاهي افسردگي شغلي نيز ناميده‌اند. فرسودگي شغلي پيامدهاي

زيانباري به همراه دارد كه عبارتنداز:

Ø     كاهش نيروي ذخيره شده در بدن فرد

Ø     پايين‌آمدن سطح مقاومت فرد نسبت به بيماري

Ø     افزايش نارضايتي و بدبيني

Ø     افزايش غيبت از كار و كاهش كارآيي در كار

Ø     مشكلات بين فردي و كناره‌گيري

Ø     سوء مصرف مواد و داروها و خوددرماني براي كاستن تنش‌ها

فرسودگي شغلي به عنوان فقدان انرژي و نشاط تعريف مي‌شود و شخص دچار فرسودگي شغلي احساس كسالت‌انگيزي را نسبت به انجام رفتار شغلي نشان مي‌دهد. فرسودگي شغلي حالتي است كه در يك فرد شاغل به وجود مي‌آيد و پيامدي از فشار شغلي دائم و مكرر است. بدين ترتيب كه شخص در محيط كارش به علت عوامل دروني و بيروني احساس فشار مي‌كند و اين فشار، دايمي و مكرر بوده و در نهايت به احساس فرسودگي تبديل مي‌گردد. در اين وضعيت احساس كاهش انرژي رخ مي‌دهد.در سال‌هاي اخير، روانشناسان نسبت به مطالعه و تحقيق در باب پديده‌اي به نام فرسودگي شغلي، علاقه نشان داده و پژوهش‌هاي متعددي را در اين زمينه انجام داده‌اند. در واقع، فرسودگي شغلي، آن نوع از فرسودگي رواني است كه با فشارهاي رواني يا استرس‌هاي مربوط به شغل و محيط كار توأم گشته است. به عبارت ديگر، فرسودگي شغلي پاسخي تأخيري به عوامل استرس‌زاي مزمن هيجاني و بين فردي در حيطه مشاغل است .بر اساس نظر مازلاك فرسودگي شغلي سندرمي است كه در پاسخ به فشار رواني مزمن به وجود مي‌آيد و شامل سه جزء خستگي يا تحليل عاطفي؛ از خود بيگانگي يا مسخ شخصيت؛ فقدان موفقيت فردي يا پيشرفت شخص است و بيشتر در ميان انواع مشاغل مدد رسان و ياري دهنده نظير مشاوران، معلمان، مددكاران اجتماعي، پزشكان، پليس، پرستاران و مواردي از قبيل اين مشاغل بيشتر مشاهده مي‌شود و اين امر احتمالاً معلول نوع وظايف و مسؤوليت‌هاي اينگونه مشاغل مي‌باشدفرسودگي شغلي با ضعف عملكرد شغلي همراه. اغلب مطالعات طولي كه اخيراً درباره فرسودگي شغلي انجام شده‌اند بهترين و آرمانگراترين افراد دچار فرسودگي شغلي مي‌شوند، يعني افراد دچار فرسودگي شغلي، افرادي هستند كه براي رسيدن به آرمان‌ها و معيارهاي كاري خود، بيش از حد تلاش مي‌نمايند اما وقتي مي‌بينند فداكاري‌ها و تلاش‌هايشان براي رسيدن به اهدافشان كافي نبوده است؛ دچار فرسودگي و حتي دچار بدبيني مي‌شوند. نظر ديگر اين است كه فرسودگي شغلي نتيجه نهايي در معرض فشارهاي شغلي مزمن و طولاني مدت قرار گرفتن است. در نتيجه، فرسودگي شغلي مي‌بايست بيشتر در بين افرادي اتفاق بيافتد كه مدت بيشتري در يك شغل اشتغال داشته‌اند تا افراديكه به تازگي شغلي را انتخاب نموده‌اند. برخي محققان در پي يافتن رابطه بين ويژگي‌هاي شخصيتي با نشانگان فرسودگي شغلي بوده‌اند، مطالعات اين گروه نشان داده است افراديكه از لحاظ عاطفي دچار فرسودگي شغلي مي‌شوند اغلب كما‌ل‌گرا و بطور افراطي درگير كار و شغلشان هستند و از طرفي، اهداف غير واقع‌بينانه براي خود ترسيم مي‌كنند.يافته‌هاي تحقيقات موازي با فرسودگي شغلي نيز آشكار ساخته‌اند كه ميان فرسودگي شغلي و شيوه‌هاي گوناگون سوءمصرف مواد، ارتباط وجود دارد. در مورد ارتباط فرسودگي شغلي و بهداشت رواني فرض متداول اين است كه فرسودگي شغلي باعث برخي عملكردهاي نامناسب رواني مي‌شود بدين معنا كه اثرات منفي عواملي از قبيل اضطراب، افسردگي و كاهش عزت نفس را تشديد مي‌نمايد و به طور غيرمستقيم بر بهداشت رواني تأثير مي‌گذارد.

اولين آسيب فرسودگي شغلي، رنج بردن از فرسودگي بدني است. افراديكه از اين عارضه رنج مي‌برند دچار كاهش انرژي و احساس خستگي شديد مي‌گردند، بعلاوه اين افراد برخي از نشانه‌هاي فشار بدني نظير سردرد،‌ تهوع، كم‌خوابي، و تغييراتي در عادات غذايي را بطور فراوان گزارش مي‌دهند. همچنين افراد مبتلا به اين عارضه، فرسودگي عاطفي را نيز تجربه ي‌كنند. افسردگي، احساس درماندگي، احساس عدم كارآيي در شغل خود و همچنين ايجاد نگرش‌هاي منفي نسبت به خود، شغل، سازمان و به طور كلي نسبت به زندگي نشانگر فرسودگي‌هاي نگرشي هستند و نهايتاٌ اينكه اغلت مبتلايان، احساس پايين‌ بودن پيشرفت و ترقي شخصي را گزارش مي‌دهند كه ممكن است به جستجوي مشاغل و نقش‌هاي اداري و اجرايي جديد بپردازند .پرستاري نمونه اي از مشاغلي است كه فرد ساعات زيادي را با افراد گيرندة خدمات مي گذراند. روابط با بيمار، به تخلية ذخاير عاطفي پرستار مي انجامد. مورد اخير علامت محوري فرسودگي است. روشن است كه اين روند افت كيفي و كمي خدمات بهداشت و درمان را به دنبال دارد. از اين رو شناسايي هر چه بيشتر عوامل مؤثر بر فرسودگي شغلي مي تواند در ارتقاء سطح سلامت و خدمات ارائه شده در اين زمينه سودمند باشد.پرستاران از جمله افرادي هستند كه ارتباطي نزديك و تنگاتنگ با ساير مردم دارند. مسئوليت سلامتي و زندگي انسانها را به دوش مي كشند و با بيماران و بيماريهاي درمان ناپذير روبرو هستند. از اين رو پيوسته فشارهاي رواني شديدي را تجربه مي كنند. از آنجا كه فرسودگي شغلي بر كيفيت مراقبت از بيماران تأثير مي گذارد؛ شناسايي بهتر عوامل مؤثر بر آن در بالا بردن كيفيت خدمات ارائه شده در زمينة بهداشت و درمان سودمند خواهد بود.بررسي هاي انجام شده دربارة فرسودگي شغلي در پرستاران نشان داده است كه در شرايط كاري يكسان، افراد به يك اندازه دچار فرسودگي نمي شوند. به بيان ديگر فرسودگي از تعامل بي شماري از جمله عوامل فردي، ميان فردي، شغلي و ويژگيهاي شخصيتي پديد مي آيد.از آنجا كه پرستاري يكي از مشاغل پر استرس بوده و مروري بر مطالعات نشان مي دهد فرسودگي شغلي در اين قشر بالاست .